پرش به محتوا

برگه:Tarikhe Now.pdf/۱۴۳

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

حسام‌السلطنه حاکم لرستان و مستحفظ قلعه بود غیرت برادری و عصبیت را از دست نداده به استقبال برادر بزرگ‌تر شتافته کلید قلعه را به رسم پیشکش و پاانداز سپرد و حشمت‌الدوله قلعه و ولایت را متصرف شده به فراغ بال نشست.

حسام‌السلطنه از شنیدن این خبر مانند سپند بر سر آتش شده بعد از ده روز توقف بروجرد و استعداد لشکر از قراری که مسموع شد استمداد همت از قرائت تورات یهودان نموده روانه گردید[۱] و حرب حشمت‌الدوله را مثل حرب شیخ الملوک پنداشت غافل از آن‌که از معلمان لشکر آذربایجان در نظام توپخانه و سرباز حشمت‌الدوله می‌باشند، به تهور هرچه تمام‌تر بر سر قلعۀ خرم آباد راند و حشمت‌الدوله نیز به آیین تمام لشکر نظام و توپخانه را بیرون کشیده در محل مناسب ایستاده لشکریان حسام‌السلطنه متهورانه و مغرورانه بر سر نظام و توپخانه رانده تاب شلیک نظام سرباز و توپخانه را نیاورده فرار برقرار اختیار کردند و همه جا سوارۀ کرمانشاهان به تعاقب لشکریان حسام‌السلطنه مشغول شده تا دروازۀ شهر بروجرد دست از تعاقب نکشیدند و حشمت‌الدوله ولایت لرستان و عربستان را متصرف شده و حکومت لرستان را به نصراللّه‌میرزا برادر خود داده روانۀ کرمانشاهان گردید و شیخ الملوک پس از این شکست با حسام‌السلطنه راه مؤاخاة پیش گرفته استرداد اموال و اسباب و توپخانۀ خود را از حسام‌السلطنه نموده ساز مخالفت حشمت‌الدوله را نواخت و حسام‌السلطنه باز پس از یک سال لشکر بروجرد و بختیاری را جمع کرده بر سر قلعۀ خرم آباد رفت و نصراللّه‌میرزا به قلعه‌داری کوشید، حسام‌السلطنه محال لرستان را متصرف شده به محال خاوه رفته و مکانی مناسب به دست آورده رحل اقامت انداخت و حشمت‌الدوله از شنیدن این اخبار جمعیت خود را جمع کرده با توپخانه و استعداد تمام به محال خاوه


  1. مؤلف مرحوم در این ایراد انصاف نفرموده یا از قرار مملکت و رعیت اطلاع درستی نداشته‌اند. در ایران رسم است که حاکم و بزرگ هر شهر چون به سفری رود یا از سفری معاودت نماید از ملل و ادیان رعایای آن شهر با ذریعه و وسیلۀ خود برای دعا گفتن در معبر عام ایستاده به هیئت اجتماع دعا می‌گویند، اسلامیان قرآن مجید و مسیحیان انجیل و خاج و یهود تورات به دست برداشته دعاگویی به جا می‌آورند این نشان قبول عامۀ حاکم آن ملک است. چون در بروجرد از طایفۀ یهود بسیارند برای تشریف و دعاگویی جمعیتی کرده بودند. (نادر)