برگه:Tarikhe 500 Saleh Khouzestan.pdf/۸۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

می‌شود. من از عسکر مکرم تا به اهواز بر روی آب سفر کردم. دوری دو شهر از هم دو فرسخ است که شش فرسخ آن را بر روی آب رفته سپس از کشتی بیرون آمده بازمانده را با پای از میان رود پیمودم. زیرا این بازمانده همه خشک است. پسر حوقل نیز همان عبارت را بی‌کم و بیش تکرار کرده است[۱] از این نوشته پیداست که در نیمه نخستین قرن چهارم هجرت مسرقان اینحال را داشته که بخش انبوه آب از آن جوی کنده شده در نزدیکی عسکر مکرم به شاخه دجیل می‌پیوسته و جز بخش اندکی از جوی دیرین روان نمی‌شده و این اندازه هم به مصرف آبیاری باغها تا شش فرسخی لشکر مکرم می‌رسیده[۲] و از شش فرسخ بیشتر نمی‌رفته و این است که جوی از دو فرسخ مانده به شهر اهواز تا آخر آن خشک بوده.

اینحال مسرقان در نیمه نخست قرن چهارم بوده و از روی سنجش آن بایستی بگوییم سپس رفته رفته آب از جوی دیرین هر چه اندک‌تر


  1. از شگفتیهاست که ابن حوقل که به فاصله اندکی از استخری بگردش برخاسته در بسیار جاها همان عبارتهای استخری را می‌آورد و از اینجا اعتبار گفته‌های ابن حوقل بسیار اندک است و می‌توان گفت که به خوزستان نرفته و به دزدیدن نوشته‌های استخری بسنده کرده.
  2. استخری و ابن حوقل هر دو نوشته‌اند که هر چه آب بجوی دیرین در می‌آمد، به مصرف آبیاری باغها می‌رسیده و این است که پس از شش فرسخ به خشکی می‌انجامیده از شگفتی‌هاست که ابن حوقل چون کمی آب را در این جوی و خشکی آن را می‌نویسد می‌گوید: چون این هنگام آخر ماه بود و ماه رو به کاستن داشت آب به جهت جزر و مد کم گردیده همگی جوی را پر نمی‌کردند زیرا جزر و مد با فزونی کم و بیش می‌شود. این سخن یاوه و بی‌معنی و خود دلیل است که ابن حوقل خوزستان را ندیده و عبارت‌های استخری را دزدیده است.