ننموده برو بخشود. اسکندربیک مینویسد «حضرت اعلی نمیخواستند که سید مبارک را از این دولت مأیوس گردانند». گویا شاه عباس ترس آنرا داشته که اگر برسید مبارک سخت گیرد او به دولت عثمانی که آن زمان دشمن بزرگ ایران بود گراییده خوزستان را بدست آنان میسپارد. باید گفت این اندیشه شاه خطا نبوده. زیرا مشعشعیان جز از حکمرانی به چیز دیگری پایبند نبودند و برای ایشان سنی و شیعی یکی بود بویژه برای سید مبارک که مرد بیباک و ناپاکی بیش نبود و در کارها پروای کسی و چیزی را نمیکرد.
اگر نوشته سیدعلی را باور نماییم در آغاز پادشاهی شاه عباس که هر روز خبر دیگری از نیرومندی او به گوش سید مبارک میرسیده او نامهای به عبد المؤمن خان که دشمن بزرگ دیگری برای ایران و آن هنگام در خراسان سرگرم کشتار و تاراج شهرها بود نوشته از او خواهش همدستی کرده بود که با هم به دشمنی با شاه عباس برخاسته او را از میان بردارند.[۱]
از چنین کسی چه سختی داشت که با عثمانیان همدست شده آنان را به خوزستان بکشاند. بویژه که والی بغداد همیشه این آرزو را داشت که به خوزستان دست پیدا کند. چنانکه سیدعلی داستان جنگ او را با مبارک مینگارد.
شاه عباس ناگزیر بود که با مبارک به سختی رفتار نکند تا کار به دخالت عثمانیان نکشد. نیز آرام کردن اعراب در خوزستان جز بدست مشعشعیان نشدنی بود. از این باره هم شاه ناگزیر به چشمپوشی از خطاهای سید مبارک بود.
- ↑ «ان الخارجی الذی بیننان واجب علینا ان نرفعه»