برگه:Tarikhe 500 Saleh Khouzestan.pdf/۵۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

به خرمن دارایی مردم می‌زنند.

قاضی نوراللّه درباره مولا سجاد می‌نویسد: «حاکم هویزه و سایر عربستان بود و از مخالفت فرمان همایون به غایت هراسان لیکن مردمش به بهانه آل سلاطین که تابع والی روم‌اند حوالی شوشتر و دزفول را به جاروب غارت روفته ضعف آنچه به دیوان اعلی می‌فرستند از عجزه آنجا می‌برند.»

خاندان رعناشی

رعناش دیهی در نزدیکی دزفول بوده و شاید همان باشد که در معجم البلدان «روناش» خوانده شده. ملا قوام الدین نامی از مردم این دیه آموزگار پسران سیدمحمد بوده. دو پسر او یکی شیخ محمد و دیگری حاجی محمد بزرگ شده کارشان بالا می‌گیرد و چنانکه دیدیم اینان بودند که در هجوم شاه اسماعیل به بغداد به او پیوسته او را به آهنگ هویزه و جنگ به مشعشعیان برانگیختند گویا از همان زمان بسته صفویان می‌شوند.

در تکملة الاخبار می‌نویسد: «شیخ محمد به امارت دزفول و حاجی محمد به حکومت شوشتر رسید». دانسته نیست آیا آنان از زمان بستگی مشعشعیان این حکومت‌ها را داشته‌اند یا پس از بستگی به صفویان به آن رسیده‌اند.

هم در تکملة می‌نویسد: «آخر حاجی محمد بر دست برادرزاده‌اش خلیل اللّه کشته شد. خلیل اللّه بن شیخ محمد بعد از قتل عم حکومت یافته میانه او و سید بدران تکرار منازعات شد». این عبارت هم ناروشن است. شاید مقصود آن باشد که خلیل اللّه پس از مرگ پدرش