بفرستند این توپ را از همینجا بیرون بیاورند از خشکی ببرند از روی آب مشکل است میترسم آنها بزنند و توپ را بگیرند نواب والا کاغذ را خواند بعد زین العابدین خان را مرخص کرد برود آنطرف فرمود من فردا میآیم آنطرف بنا کردند گردش کردن بعد رفتند میان سراپرده سرکردهها را خواست که مشورت کنند از اینطرف اهل اردو و کشتی را دیده همهمه میان اردو افتاد و صاحبمنصبها مردم را آرام دادند سرکردهها آمدند خدمت نواب والا اینطور قرار دادند که اردو از لب آب کنده بروند پشت تلها که قدیم شهر بود بقدر دو هزار قدم از آب دور فوجها را حاضر کردند نظامی در آنجا ماند... بردند زدند بقاعد پشتیوان تلها نظامی هم رفت قورخانه که در آنجا بود او را هم بردند اما جواب آن مرد ناخدا را ندادند نه آدم فرستاد نه اسب نه توپچی نه سرباز را و حال آنکه یک فرسخ کمتر بود فاصله کشتی بیجهت و سبب توپ را گذاشتند تا فردا کشتی دودی رسیده توپ را ضبط کرد.
شب که شد حکم کردند هر فوجی جلو خود را سنگر بکنند سرکردهها شب آمدند چادر محمد حسن خان که مشورت کنند بنا کردند حرف زدن گفتند مصلحت اینست که اردو برود نهر هاشم بچند جهت یکی آنکه آنجا میان ولایت است دویم آنکه آبادی هست ذخیره ممکن میشود سادات نهر هاشم مردان خدمتکاری هستند از هیچ نوع خدمت کردن مضایقه از سوار دادن ذخیره دادن جهت اینکه از نهر هاشم تا اهواز چهار فرسخ است مادام که اردو آنجا باشد انگلیس از اهواز رد نمیشود برود شوشتر و این اردو را پشت سر بگذارد از اینکه گذشت چنانچه بخشکی بیرون بیاید آنجا بماند ممکن است شبیخون بزنیم و اگر باین طرف بیاید در خشکی هم یکدفعه ما دعوا میکنیم یا