برگه:Tarikhe 500 Saleh Khouzestan.pdf/۳۳۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

توپ انداختند معلوم شد که این اعلام است و فردا دعوا خواهد بود نواب والا فرمودند اگر چنانچه فردا اینها دعوا نکنند من اعلام جنگ خواهم کرد معنی ندارد اینها این قسم‌ها رفتار کنند اگر آمدند دعوا که چرا دعوا نمی‌کنند اگر دعوا نیامدند پس کارشان اینجا چه چیز است بروند.

صبحی نیمساعت بطلوع آفتاب مانده توپ صبح اردوی ما را انداختند بعد از انداختن توپ صبح ما از جزیره سلمان بن غضبان که خمپاره را پیاده کرده نارنجک میان خالی سه تا پشت سر هم انداختند بعد از سه تا از طرف ما هم یکی انداختند بنای ردوبدل شد از طرفین تا آنها چندان پرزور می‌انداختند نه اینها کشتیها هم از پایین حرکت کردن آمدند اول رسیدن بسنگر حاجی جابر خان دو سه شلیک پشت سر هم به آن سنگر کردند از آنجا رد شده آمد بر سنگر خود حاجی جابر خان یک دو شلیک هم آنجا کرده آنجا ایستادند بنا کردند بتوپ زدن دو تا غراب جفت مقابل سنگر حاجی جابر خان ایستاده بودند توپ از سنگر میزدند از پشت سر آن دو غراب هم دوتای دیگر آمدند آنها هم رسیدند بسنگر پسر حاجی جابر خان آنجا ایستادند بنا کردند توپ زدن.

غرابها در برابر سنگر حاجی جابر خان و پسرش یکساعت ایستاده یکی از غرابها داخل باین شط شد رو بسنگر آقا جانی خان پشت سر او یکی دیگر آمد از آن دو تا یکی رفت رو ببالا یکی دوباره برگردید مقابل سنگر آقا جانی خان آن یکی که رد شد ببالا رفت مقابل کوت فیلی ایستاد منظور آنها این بود که پیاده شوند آنجا تا شام سنگر بسازند چونکه از اردو خبر داشتند می‌دانستند که تمام قشون ما سرگرم دعوا