حقیقی بند اهواز را بدست آورده درباره آن در راپورت خود چنین مینگارد: «هرگاه بنای آباد نمودن مملکت خوزستان بشود دولت ناچار است از اینکه به ترتیب اعمال متقدمین پیش رود زیرا آب کارون زیاد است و یکصد ده پانزده دژ، کی طاقت زیست در مقابل آن را ندارد و هکذا دو نهری که در دو طرف چنان سدی حفر شود هرچند عریض بگیریم مگر چقدر گنجایش آب خواهد داشت؟ و بر فرض که تمام آب کارون را در آن بگنجانیم زمین اطراف آن قابل ظرفیت آب را ندارد».
مقصودش آن است که اگر در زمانهای باستان سراسر خوزستان کشتزار بوده مایه همه آنها تنها بند اهواز نبوده. بلکه از چند فرسنگی شمال شوشتر تا به پائین ده یازده بند دیگر برپا بوده که اکنون نیم شکستههای آنها نمودار است و این بندها هر کدام آب ده بخشی از زمینها بوده که از بند اهواز آبیاری نمیشود آنگاه آن بندها این سود را نیز داشته که هر کدام به نوبت خود از زور آب و از انبوهی آن میکاست که تا به برابر بند اهواز بر سر یک نیم بیشتر زور آب و انبوهی آن باز نمیماند. کنون هم باید همه آن بند بسته شود تا خوزستان آباد گردد وگرنه یک بند اهواز به تنهائی در برابر زور آب ایستادگی نمیتواند و آنگاه از آن یک بند تنها جز بخش اندکی از زمینها آبیاری نمیشود.
نکته دیگر که حاج نجمالملک درنیافته و ما اینک بر گفتههای او میافزاییم این است که در زمانهای باستان تنها یک سوم آب کارون از بستر بند اهواز روان بوده.
دو سوم دیگر آن چنانکه ما در پیش گفتهایم از بستر دیگر بنام مسرقان یکسره به دریا میریخته است نیز گفتهایم که گویا یکی از