جنگ با سیدمحمد کرد و چون به واسط رسید دو تن از بزرگان هویزه که به آنجا گریخته بودند پیش او آمده ستمکاریهای مشعشعیان را باز گفتند و از او یاری طلبیدند.
میرزا اسپند گروهی از سپاه خود را همراه آن دو تن گردانیده روانه هویزه ساخت. خویشتن نیز از دنبال آنان راه برگرفت. این زمان شیخ ابو الخیر نیز سپاهی گرد آورده دوباره آهنگ جنگ مشعشعیان را داشت ولی چون آمدن میرزا اسپند را دانست به شوشتر بازگشت.
سپاهیان میرزا اسپند به نزدیکی هویزه رسید با مشعشعیان جنگ سختی کردند و آنان را بشکستند. سیدمحمد این خبر شنیده از کنار هویزه برخاست و در جایی به نام طویله نشیمن گزید میرزا اسپند به هویزه درآمد در دژ آنجا فرود آمد. سپس بر سر سیدمحمد رفته انبوه کسان او را بکشت و به هویزه بازگشت.
سیدمحمد چنانکه عادت او بود که در اینگونه حالها فروتنی مینمود نامه به میرزا اسپند نوشته فروتنیها کرد و مال و کالای بسیاری که از شیخ ابو الخیر بدست آورده بود به نام هدیه نزد میرزا فرستاده از او درخواست مهر و نوازش کرد میرزا اسپند فریب آن نامه و هدیه را خورد و به سیدمحمد ترکشی و کمانی و شمشیری فرستاد و کشتیهای برنج روانه کرد و هویزه را به او بازگذاشته با گروهی از بومیان هویزه که از گزند مشعشعیان ایمن نبودند و ناگزیر از کوچ بودند از راه بصره روانه عراق گردید.
سیدمحمد به هویزه درآمد به آنشهر دست یافت و به پاداش نوازشهای میرزا اسپند کسان او را که در هویزه مانده بودند تاراج کرد و پیروان او کشتیهای میرزا اسپند را که پر از رخت و خوردنی و از بصره