برگه:Tarikhe 500 Saleh Khouzestan.pdf/۱۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

این سخنان چون به گوش شیخ احمد رسید بر سیدمحمد برآشفت و او را نکوهش کرد، ولی سیدمحمد دنبال کار خود را داشت و در مسجد آدینه کوفه یکسال به اعتکاف نشسته همیشه گریه می‌نمود و چون از علت آن گریه می‌پرسیدند می‌گفت بر آن کسانی می‌گریم که بدست من کشته خواهند شد. سپس سیدمحمد بواسط برگشته در آنجا نیز گاهی سخن از مهدی‌گری رانده و به خویشان و کسان خود، وعده می‌داد که ظهور کرده سراسر گیتی را خواهم گشاد و شهرها و کشورها را به کسان خود تقسیم می‌کرد. چون این سخن‌ها دوباره به گوش شیخ احمد رسید حکم به کفر سید نموده به یکی از امرای واسط نوشت که او را بکشد. آن امیر سیدمحمد را دستگیر کرده خواست او را بکشد، سید قرآن در آورده سوگند یاد کرد که من سید سنی صوفیم و از این جهت است که شیعیان با من دشمنی می‌ورزند و با این سوگند دروغ جان خود را آزاد ساخت.

پس از آن سیدمحمد در واسط نمانده در سال ۸۴۰ بجائی که کسید نام داشت از نزدیکی‌های واسط رفته میانه اعراب نشیمن گزید و در آنجا دعوی مهدی‌گری آشکار ساخت و چون کارهای شگفتی می‌نمود از جمله آن‌که ذکری مشتمل بنام علی ساخته به پیروان خود یاد می‌داد که چون چندبار می‌خواندند حالی پیدا می‌کردند که درون آتش رفته گزند از آتش نمی‌دیدند[۱] و دسته شمشیر را به زمین تکیه


  1. این کار مشعشیان معروف است که بزبان شعرا نیز افتاده سید جعفر حلی می‌گوید:
      مشعشع الخدکم دبت عقاربه بوجنتیه و کم سابت افاعیه  
      قد اوقد النار فی قلبی و حل به ان المشعشع نار لیس توذیه