درین کشورستانیهای پیاپی هرچه توانستهاند از سوی شمال و از سوی جنوب بدریا نزدیک شدهاند و بهمین جهت یکی از آرزوهای دیرین تسارهای روسیه دست پیدا کردن بدریاهای گرم یعنی دریاهای جنوب و مجاور خط استوا بوده است تا بر دریای آزاد یعنی اوقیانوس هند و از آنجا باوقیانوس کبیر و اوقیانوس اطلس دست بیابند. برای همین مقصود منظما در دوسوی مغرب و مشرق دریای خزر بتوسعهٔ قلمرو خود کوشیدهاند. از سوی مشرق مانع بزرگی درپیش نداشتند و از رودهای جیحون وسیحون بسرعت گذشتند و در تمام آسیای مرکزی از یک سو تا مرزهای ترکستان چین یا سینکیانگ و از سوی دیگر تا ترکمنستان پیش رفتند و در کرانهٔ رود جیحون که از خاک افغانستان وارد میشود و رود مرغاب و رود اترک متوقف شدند.
از سوی مغرب مانع بزرگی درپیش داشتند و آن کوههای بلند و سخت قفقاز بود که مردم باستان آن را کرانهٔ جهان و کوه قاف میدانستند. اما این کوههای دشوار گذر را نیز با کمال سرعت و سهولت در پشت سرگذاشتند و بدرفتاری دربار ایوان با ترسایان گرجستان نیز بهانهای بدستشان داد که سرانجام بلب رود ارس برسند. تنها اندک زمانی از ۱۸۰۵ تا ۱۸۱۴ (۱۲۲۰ – ۱۲۲۹ ق.) گاهگاهی گرفتار جنگ با ناپلئون میشدند یا لشکرکشیهای دیوانهوار وی را دفع میکردند. اما باز در همین نه سال هربار که در جنگهای با ناپلئون وقفهای یا دورهٔ صلحی پیش می آمد نیروهای تازه نفس بمرزهای ایران میآوردند و با ایرانیان روبرو میشدند.
نقشهای بسیار خام و هذیانآمیزکه ناپلئون برای لشکرکشی بهندوستان از راه ایران و با همکاری ایران کشیده بود محال بود بجایی برسد و گرفتاری های گاه بگاه لشکریان روسیه در اروپای غربی فتحعلی شاه را بکلی غره کرده بود و بهمین جهت در ۱۲۲۸ که بکلی از ناپلئون مایوس شده و انگلستان هم بروسیه نزدیک شده بود و دیگر چارهای در برابر خود نمیدید بعهدنامهٔ گلستان راضی شد اما باز همواره در اندیشهٔ آن بود که با روسیه روبرو شود و نواحی از دست رفتهٔ در عهدنامهٔ گلستان را پس بگیرد. انگلیسی ها هم پیوسته اورا باین کار تشویق میکردند و چنانکه بعد خواهیم دید حتی وعدهٔ یاری باو میدادند تا آخرین رمق ایران را هم بگیرند و هرگونه حملهٔ احتمالی بافغانستان و هندوستان از میان برود، چنانکه شد.
درین سیزده سال که در میان جنگ اول با روسیه و جنگ دوم فاصله شد فتحعلی شاه پیوسته تهیه میدید که جنگ را از سر بگیرد و سست بودن مقررات عهدنامهٔ گلستان را هم وسیلهای برای این کار میدانست. مخصوصاً آنکه در مواد سوم و چهارم تصریح شده بود نواحی شکی و شروان و قبه دربند و بادکوبه داغستان و گرجستان و ابخاز جزو خاک