و بسوادکوه و از آنجا نزد آقا محمد خان رفت و مهدی قلی خان نیز از استراباد فرار کرد و باو پناه برد.
پس از آن در حوادث ماه رمضان سال ۱۱۹۴ مینویسد چون آقا محمد خان بچهارده از سرزمین چهاردانگهٔ هزارجریب رسید در آنزمان هزارجریب همچنان در دست مرتضی قلی خان بود ولی او کسی را نزد آقا محمد خان نفرستاد و وی را باستراباد دعوت نکرد و بهمین جهت آقا محمد خان رنجید و باستراباد نرفت و از راه ساوربکراودین اشرف رفت و رضا قلی خان و خان ابدال خان را از راه خیابان احضارکرد و بنزد مرتضی قلی خان فرستاد و مرتضی قلی خان هم برادرش مصطفی قلی خان را نزد آقا محمد خان بعذرخواهی روانه کرد و آقا محمد خان در ۱۸ ذیالقعدهٔ آن سال بساری رفت.
سپس میگوید پس از آنکه آقامحمد خان در مازندران گرفتار شد در ۵ محرم ۱۱۹۵ مرتضی قلی خان و علیقلی خان و مهدی قلی خان و خوانین دوالو و سواران ترکمان و پیادهٔ استراباد بیک فرسنگی ساری بدرازمحله رسیدند که از محال فرحآباد بود و مصطفی قلی خان هم که مامور جنگ گیلان شده بود بآنجا رسید و مرتضیقلیخان روز عاشورا وارد ساری شد و بآقا محمد خان تسلیم شد و چون آقا محمد خان روی خوش باو نشان نداد نزد علیمرادخان زند رفت و چون او هم روی خوش نشان نداد بخراسان رفت و در آنجا درگذشت. پیداست که هدایت درینجا اشتباه فاحشی کرده و بجای آنکه رضا قلی خان بنویسد مرتضی قلی خان نوشته است.
پس از آن دربارهٔ رفتن مرتضی قلی خان بگیلان میگوید مرتضی قلیخان با سپاهی از ترکمانان و قاجارها و مردم گیلان بدان سرزمین رفت و چون برودسر رسید معلوم شد که هدایت الله خان سنگر بسته است و چهل وپنچ روز جنگ کرد تا اینکه هدایت الله خان زنهار خواست و میرزا صادق خان منجم باشی و آقا محمد صالح لاهیجی را نزد آقا محمد خان فرستاد و وی هم اورا بخشود و حکمرانی گیلان را بهدایت الله خان داد و مرتضی قلی خان را احضارکرد. وی در دوم صفر سال ۱۱۹۷ در ساری نزد آقا محمد خانرفت.
دربارهٔ آمدن کرافس روسی هدایت مینویسد: کرافس نام روسی با جمعی از روسیه در اواخر دولت کریم خان زند بتجارت از دریای خزر ببندرانزلی فرود آمده بود و چندی در رشت بود و از آنجا بآمل و ساری و بارفروش رفت و در سواحل و بنادر نزدیک دریای خزر نظاره میکرد و باشرف و فرحآباد رفت و نقشههای آنجارا میکشید و از مناظر آنجا نقاشی میکرد. در سالی که آقا محمد خان بگیلان رفت این کرافس نام روسی با چند کشتی پر از ملاح و لوازم دیگر در نزدیکی کراودین اشرف لنگر انداخت و از فتحعلی خان (فتحعلی شاه) که از جانب عمش در مازندران بود زمینی خواست که در آنجا ساختمانی