و کلات و باقی سرحدّات دشت مشغول ملک داری و بچنکال خونریز جلالت شاهباز اوج دشمن شکاری بوده مانند شیر صیّاد بیشهٔ خویش و طعمهبخش کام بیکانه و خویش بودند که ساقی چرخ مینائی از ساغر ماه و مهر خونامه غم باهل ایران پیمود و حریف تنک ظرف زمانه از بدمستی کاسه بر سر ضعیفان شکست و راهزن فتنه جوی دهر دست تطاول کشوده راه آسایش بر روی دور و نزدیک بر بست این معنی را حوصلهٔ غیرت آنحضرت برنتافته بالهام خداوند بی نیاز و ارشاد بخت فرخنده طراز و نیروی عزم بلند و قوت همت ارجمند طوایف افشار و اکراد و باقی ایلات را که ساکن ابیورد و دره جُزو کلات بودند تحوزهٔ خدمت احضار و کلات را که حصن حصین و قلعهٔ خدا آفرین بود با قلعهٔ دستجرد و ابیورد که پیوسته جولانکاه اشهب کیتینورد و مسکن و ماورای دولتخواهان اخلاص پرور بود برای افراختن بیرق حکم رانی اختیار و بیاری کردکار آغاز کار کردند آری غضنفر صولتی که مهابت صلاتش نی در ناخن شیران جهان کند کی حوصله ور زد که هر کفتار خصلتی از روباه بازی چرخ پلنکخو بدعوی شیر مردی کردنافرازد و سروری که همیشه گردن فرازان گردن بطوق اطاعتش خم داشتهاند کی روا دارد که گردن اطاعت بدیگری خم سازد و ایلات عمدهٔ که بهمراهی توفیق سر قدم ساخته سالک اینطریق شدند دو فرقه بودند یکی افشاریه که شرف انتساب آنجناب داشتند دیکر اکراد که ساکن دره جز و ابیورد که از ایلات مُعظم خراسان میباشد هر چند که طوائف دیکر نیز در میانه بهرهاندوز خدمت خدیو فرزانه میکشند اما آن دو فرقه در بَد و حال بهمدستی تائید خدای متعال بازوی اقبال خسروی را بمنزلهٔ دو دست خصمافکَن وساعد بخت فیروز را بمساعدت سعادت دو پنجه دشمنشکن بودند بعد از چندی بعضی افشاریه و اکراد که صحراکرد وادی سادهلوحی بودند بوساوس شیطانی مختلف الاراده کشته از افشاریه فرقهٔ که صاحب قلعه و جمعیّت بودند بمتانت مکان وعدت خود مستظهر شده باآنحضرت در مقام کاوش و بعضی نزد ملک محمود رفته با او از در اُلفت و سازش درآمده از اکراد دره جزو ابیورد و جمعی بااکراد خبوشان پیوستند و کروهی با ترکمانیه نساعقد مؤالفت بستند و هر یک بقدر امکان رنکها ریخته و شعبده تا بر انکیخته و با دشمنان آمیخته و باآنحضرت در آویختند سوای سیصد چهارصد خانوار ایل حلایر که با طهماسب قلی بیک وکیل