گفتار یازدهم
چگونه مجلس به توپ بسته شد؟
در این گفتار سخن رانده میشود از داستان بمباران مجلس شوری و آنچه پس از آن داستان در تهران رخ داد.
بازپسین کوشش محمدعلیمیرزا از روزیکه جنبش مشروطهخواهی در ایران آغاز گردید، محمدعلی میرزا که آنزمان ولیعهد میبود روی دشمنی نشان داد. زیرا از آغاز زندگانی با فرمانروایی خودکامانه بار آمده و همیشه مردم را زیردست خود دیده بود، و این بار دشوار میافتاد که مردم سری افرازند، و در برابر او ایستاده سخن از کشور و کارهای آن رانند، و خود کسی نمی بود که معنی مشروطه یا سررشتهداری توده را نیک بداند و از سودهای آن آگاه باشد، و به نام دلبستگی بکشور و نیرومندی آن از هوسهای خود چشم پوشد. یکمرد کوتاهاندیشی بیش نمیبود. از سوی دیگر روسیان که در دربار ولیعهدی دست میداشتند رشته اندیشه و سهشهای این در دست آنان میبود، که به دستیاری شاپشال او را به هر راهی میگردانیدند، و چون دولت روس با جنبش توده، چه در کشور خود و چه در ایران، سخت دشمن میبود، از این رو در این هنگام محمدعلیمیرزا را به خود نگذارده دشمنیش را با مشروطه بیشتر میگردانیدند. بویژه پس از آنکه پیمان ۱۹۰۷ را با انگلیس بستند و خود را در دست درازی بشمال ایران آزاد دانستند، که چون جنبش توده را یک سنگی در پیش پای خود میپنداشتند ببرداشتن آن میکوشیدند.
گذشته از اینها محمدعلیمیرزا بکیش شیعی و بکارهای بیمعنای آن، از روضهخوانی، و زیارت عاشورا و شمع بمسجدها بردن و مانند اینها، دلبستگی بسیاری میداشت و زنش ملکه دراینباره ازو کمتر نمیبود، و همیشه کسانی از ملایان رویهکار بدربار و اندرون راه میداشتند، و چون پس از چند ماهی از آغاز مشروطه، ملایان از آن رو گردانیدند و جدایی میانه کیش و مشروطه افتاد، این انگیزه دیگری بدشمنی محمدعلیمیرزا گردید.
باری محمدعلیمیرزا از گام نخست با مشروطه بدخواهی مینمود و میکوشید، و چه هنگامی که در تبریز میبود و چه پس از آنکه بتهران آمد، هر چند زمان یکبار نقشهای برای برانداختن مجلس میکشید، و چنانکه یکایک نوشتهایم در هر باره آزادیخواهان