برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۳۰۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
تاریخ مشروطهٔ ایران
۸۷۴
 

آنان را به همدستی با مشروطه‌خواهان خواند، و پیداست که نتیجه‌ای نداد و ناچار کار به زد و خورد انجامید، و گاهی نیز جنگ‌های سختی در میانه رفت. ما داستان آن جنگ‌ها را نیک ندانسته‌ایم و تنها آگاهی‌های پراکنده‌ای را در دست می‌داریم که در پایین می‌نویسیم:

در یادداشتی می‌نویسد: یک روز کردان در پیرکندی به تاخت و تاز پرداختند. مردم دیه از مجاهدان یاری طلبیدند. مجاهدان سواره و پیاده به آنجا شتافتند و به همدستی دیهیان به جنگ پرداختند. پیکار خونین سختی روی داد. برف روی زمین را گرفته جز سفیدی دیده نمی‌شد. ولی چندان خون ریخته شد که تو گفتی پوشاک سرخ به زمین پوشانیدند. می‌گویند پانصد ششصد تن از دو سو کشته شدند. این است آنچه در آن یادداشت است، و بی‌گمان در شماره کشتگان گزاف‌گویی شده است.

خود عمواغلی و امیرحشمت از یک جنگی با تلگراف به تبریز آگاهی فرستاده‌اند و چنین می‌گویند: «دسته انبوهی از کردان و ماکوییان با چند تن سرکرده به دیه‌های پارچی و حاشرود که یک‌فرسخی خوی است ریختند و سیم تلگراف را نیز بریدند. شب بیست و یکم ذی‌حجه (۲۴ دی ماه) دویست و پنجاه تن از جوانان فداکار را به کندن بنیاد ایشان فرستادیم. اینان نیمه‌شب ناگهان گرد آنان را گرفتند و نزدیک به یکصد تن را کشته پنجاه سر اسب با تفنگ و چیزهایی دیگر به تاراج گرفتند و آنان را تا دو سه فرسنگ پس نشانده بازگشتند».

میرزا آقاخان مرندی در یادداشت‌های خود می‌نویسد: بدخواهان مشروطه در خوی با کردان چنین نهاده بودند که شبی آنان از بیرون به شهر تازند و گرد دز را فراگیرند و اینان از درون به یاری برخیزند و آزادی‌خواهان را بکشند و ریشه کنند، و ماکوییان نردبان‌ها همراه خود آورده بودند که از باره دز فراز آیند، ولی در جلو پافشاری‌های عمواغلی و دلیری‌های مجاهدان کاری نتوانسته ناچار شدند بگریزند.

نیز می‌نویسد: روزی بامداد کردها از دیه اگری‌بوجاق به بدل‌آباد که به شهر پیوسته است تاخت آوردند. آزادی‌خواهان از مسلمان و ارمنی به جلوگیری شتافته چیره درآمدند و آنان را شکسته گریزانیدند. ولی هنگامی که از دنبالشان می‌رفتند دسته‌های دیگری از کردان، از سوی سکمن‌آباد پشت سر اینان را گرفتند و آن دسته گریزنده نیز بازگشتند. بدین‌سان از دو سو مجاهدان را به گلوله گرفتند و در میانه جنگ سختی رفت. چند تن از دلیران بنام ارمنی با گروهی از مجاهدان مسلمان کشته شده دیگران با سختی خود را رها گردانیدند. اگر پافشاری عمواغلی نبودی امروز دز به دست ماکوییان افتادی.

در یک تلگراف دیگری که به تبریز رسیده و در روزنامه انجمن چاپ شده داستان شگفتی را باز می‌نماید، بدین‌سان: چند روز پیش اسبی با زینی به روی پشت و خورجینی به روی آن، از دست مشروطه‌خواهان رها گردیده به سوی دشمنان تاخت. کردان همین که