برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۳۰۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۸۷۱
بخش سوم
 

دکان‌ها پر از خوردنی‌های گوناگون می‌گردید. امسال را همه آنها تهی می‌بود و در شهر نه‌تنها نان و گندم و برنج، دیگر خوردنی‌ها نیز از کشمش و خرما و دانگی‌ها، کم به دست می‌آمد و بسیار گران به فروش می‌رفت. با این همه مردم به روی خود نیاورده شکیبایی می‌نمودند.

این می‌بود حال شهر پس از جنگ هکماوار. یک داستان اندوه‌انگیزی در آن روزها از دست رفتن مرند و جلفا و دستگیر افتادن بلوری و فرج‌آقا بود. چنانکه گفتیم پس از جنگ الوار که مشروطه‌خواهان رحیمخان را از جلو برداشتن نتوانستند، او به دلیری افزوده به صوفیان نیز دست یافت. در همان روزها پسر شجاع‌نظام که از گریختن از مرند، در ماکو می‌زیست چون از ناتوانی مجاهدان در مرند و آن پیرامون‌ها آگاهی یافت، او نیز یه تکان آمده سواران آنجا را به سر خود گرد آورد.

بدین‌سان فرج‌آقا و همراهان او در میان دو دشمن ماندند، و با آنکه محمدقلی‌خان با صد سوار از تبریز به آنان پیوسته بود، در مرند ایستادگی نتوانسته به زنوز رفتند. پسر شجاع‌نظام در پانزدهم اسفند به مرند آمده از فردا به کار بگیر و ببند پرداخت و خانه‌هایی را تاراج کرد. از این‌سوی سواران رحیمخان تا مرند پیش رفته دو دسته به هم پیوستند. فرج‌آقا و همراهانش به تنگی افتاده پایداری نتوانستند، و فرج‌آقا و کسانی از سردستگان دستگیر افتادند. بلوری که کسانی فریبش داده نگدارده بودند خود را از مرند بیرون اندازد او نیز در آنجا گرفتار گشته آنچه نادیدنی است از بدخواهان دید و سپس به دست رحیمخان افتاد که به گزند و شکنجه بی‌اندازه دچار گردید.

ما این داستان‌ها را نبک ندانسته‌ایم و اینک به کوتاهی یاد کردیم. ولی در این رشته جنگ‌ها فداییان ارمنی و گرجی و برخی مجاهدان جانفشانی‌های بسیار کرده‌اند.

سپس روز بیست و پنجم اسفند (۲۳ صفر) جلفا نیز به دست دولتیان افتاد. در همان روزها چند روزی سیم تلگراف هند و اروپا نیز بریده می‌بود و کسی نمی‌یارست برای بستن آن بیرون رود. از آن‌سوی ماکوییان و قره‌داغیان در روستاها تا می‌توانستند آزار و ستم به مردم دریغ نمی‌گفتند. به‌ویژه در دیه‌هایی که گرایش به مشروطه پدید آمده بوده، که به همان دستاویز خاندان‌ها را برمی‌اختند.

رحیمخان در روزهایی که به الوار رسیده و به آنجا دست یافت، در مایان حاجی کریم نامی را به گناه گرایش به مشروطه دستگیر کرده او را به دهان توب گذارده بود سپس خانه او را نیز پاک تاراج کردند.

این آگاهی‌ها که به شهر می‌رسید مایه اندوه مشروطه‌خواهان می‌گردید. در این میان یک دشواری بزرگ دیگری در کار رو نمودن می‌بود. چگونگی آن که روسیان بسته‌شدن راه جلفا و نیز کمیابی خواربار را در شهر دستاویز گرفته به گله و فریاد پرداخته بودند، و آزادی‌خواهان می‌دانستند که در پشت سر آن گله و فریاد چه تواند بود. روزنامه‌های روسی