پرش به محتوا

برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۳۰۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۸۶۹
بخش سوم
 

و نخست گروهی از لشکریان دولت بر بالای ساری‌داغ آمده به سختی بسیار تیراندازی آغاز کردند، و از توپی که در برابر سنگرهای آزادی‌خواهان می‌داشتند پیاپی شلیک می‌کردند. آزادی‌خواهان با توپ پاسخ داده خمپاره نیز به کار می‌بردند. خود سالار به رزمگاه درآمده مایه دلگرمی مجاهدان شدند. اینان دو سه بار شلیک به دشمن کرده نه تن از ایشان را به خاک انداختند. سپس آهنگ تاخت کرده به سوی فراز کوه که سنگر توپ نیز در آنجاست پیش رفتند و اندکی داشتند خود را به آنجا رسانند که ناگاه دولتیان شلیک کردند و یکی از پیشتازان آزادی به نام جعفرخان گلوله خورده بیفتاد. مجاهدان چون خود را در بیرون و دشمنان را در پناه سنگرهای استوار دیدند ناچار شده بازگشتند و سنگر بی‌استواری در دامنه کوه ساری‌داغ پدید آورده دست دولتیان را از آنجا کوتاه کردند. از شگفتی‌هاست که سالار تنها دو تن را از دست داده و به یک کوهی که از هر باره بسیار ارجدار است دست یافته، و دشمنان را از دو سنگر پس نشانده، و این در سایه پیروان فداکاری است که بر گرد سر می‌دارد.»

در کتاب آبی می‌نویسد: «روز پنجم مارس که به هکماوار تاخته شد دوباره خیابان را بمباران کردند. ولی در این بار آزادی‌خواهان بر سر توپخانه تاختند و این است دولتیان ناگزیر شدند توپ‌ها را برگردانند». از روی‌هم‌رفته پیداست که جنگ سختی در کار می‌بوده و با آنکه آهنگ تاحت از دولتیان سر زده بوده، آزادی‌خواهان کاردانی و دلیری نشان داده و اینان نیز به آنان تاخته باز پس نشانده‌اند. این را هم گفتیم که با همه گرفتاری در خود خیابان، میرهاشم‌خان با دسته‌ای از دلیران به یاری آخونی شتافته بود و تا آخر روز در آنجا دلیرانه می‌جنگید.

جنگ حکماوار چون بدان‌سان به پایان رسید، به هر دو سو درس‌هایی آموخت. از یکسو دولتیان برای آخرین بار زور خود را دشواری بزرگی که رخ می‌نمود آزموده این دانستند که شهر را به تاخت نتوانند گرفت، و صمدخان که بیش از دیگران دلیری می‌نمود آتش او نیز فرونشست، و از این پس بار دیگر آهنگ تاخت نکردند. تنها راه‌ها را سخت گرفته به آن کوشیدند که شهر را از گرسنگی به ستوه آورند و به زینهارخواهی وا دارند. از این‌سو تبریزیان از سرگذشت هکماوار پند آموخته باور کردند که چون سوار و سرباز به شهر درآیند همه خانه‌ها را تاراج کرده زیان و آسیب دریغ نخواهند گفت. این است به جنبش بیشتری برخاستند و از آن روز تبریز حال دیگری پیدا کرد. زیرا دسته‌دسته بازاریان و دیگران خواستار مجاهدی شدند، و چون انجمن از دیرباز می‌خواست مجاهدان را به مشق واداشته شیوه سپاهی‌گری بیاموزد و جنگ‌های پیاپی فرصت نمی‌داد، در این هنگام که دسته‌های نوینی خواستار شدند انجمن خواست آرزوی خود را درباره اینان به کار بندد و دسته‌های ورزیده پدید آورد. این بود آگهی پراکند که از شانزدهم صفر (هیجدهم اسفند) پسین‌ها در سربازخانه گرد آیند و زیردست سرکردگان به مشق و ورزش پردازند. از آن روز