برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۲۶۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
تاریخ مشروطهٔ ایران
۸۳۸
 

به همدستی پرداخت.

آغاز جنگ با صمدخان صمدخان که روز پنجشنبه هفدهم دیماه (۱۴ ذی‌الحجه) به سر رود رسیده در آنجا استوار گشت، با همه سرما و زمستان بیش از یک هفته به آسودگی نپرداخته، پنجشنبه دیگر جنگ آغاز کرد، و تا سه روز در میانه رزم و پیکار می‌رفت. چون داستان این جنگ‌ها را روزنامه انجمن نوشته و ما آگاهی یا یادداشت دیگری در دست نمی‌داریم کوتاه‌شده آن نوشته را در اینجا می‌آوریم:

«روز پنجشنبه (۱۴ ذی‌الحجه) چهارصد تن از سواران ناگهان به لاله که در نیم فرسخی سوی غربی شهر است تاخت آوردند و پس از خوردن گوشمال سختی از دست مجاهدان راه گریز را پیش گرفته به سردرود بازگشتند.

روز آدینه شش تن از دسته داشناقساقان ارمنی به سرکردگی فدایی بنام گری که به تازگی از قفقاز رسیده‌اند برای دیدن سنگرهای سوی خطیب بدانجا رفته بودند، وچون بر پشته‌ای که به اخمه‌قپه[۱] نگرانست بالا می‌روند و به آنسو نگاه می‌کنند، سواران دولتی را می‌بینند که در آن دیه انبوه شده‌اند. از آنسوی سواران اینان را دیده نزدیک به پانصد تن رکاب کشیده جلو ریز بر ایشان می‌تازند. بهادران فدایی از اسب پایین آمده با همه اندکی به جنگ می‌ایستند و دشمن را آتش گرفته چندان چابکی می‌کنند که سواران دست و پا گم می‌کنند. در این میان مجاهدان آگاهی یافته از چند سو ېه شلیک می‌پردازند. سواران چاره جز گریز ندیده رو برمی‌گردانند. چند تنی از ایشان کشته شده دیگران خود را به سردرود می‌رسانند. شماره کشتگان ایشان دانسته نیست. ولی از فداییان ارمنی یکی زخم سبکی برداشته است.

همانا این دو شکست به خودخواهی صمدخان برمی‌خورد که روز شنبه همه نیروی خود را به کار انداخته نزدیک نیمروز از سوی اخمه‌قپه به تاخت می‌پردازد. مجاهدان آگاه شده به جلوگیری برمی‌خیزند و یک ساعت پس از نیمروز جنگ بس بزرگی می‌گردد و خود سردار سوار شده به رزمگاه می‌شتابد.

فداییان داشناقساقان و سوسیال دیموکرات از ارمنی و کرجی همگی همراه او می‌روند و نیز حاجی پیشنماز سلماسی و بلال‌آقا کهنه شهری که این روزها به تبریز آمده بودند روانه می‌گردند. نخست بار بود که جنگ به آیین «نظام» کرده می‌شد. همه دسته‌ها زیر فرمان سردار می‌بودند ولی سرکردگان از بزرگ و کوچک هر یکی در جای خود کار می‌کردند. مجاهدان سواره هم پیاده شده در صف جنگ می‌کردند. سه ساعت درست پیکار به‌سختی برپا و هر دو سوی ایستادگی می‌کردند. ولی یک ساعت به غروب دولتیان سستی نشان دادند و پیدا بود به پایشان از جا دررفته. مجاهدان به یکبار بیرون تاختند و جنگ‌کنان آنان

  1. دیهی است در غرب تبریر در آنسوی خطیب.