برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۲۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
تاریخ مشروطهٔ ایران
۵۹۸
 

شتافتند، که نمایندگان آذربایجان را بتلگرافخانه تهران خواهند و بگفتگو پردازند. ولی نمایندگان در تهران چگونه یارستندی بتلگرافخانه آیند. از آنسوی چون آگاهی در شهر پراکنده گردید آزادیخواهان بشور و خروش بزرگی برخاستند. تبریز را روز آزمایش فرا رسیده بود. تبریزیان از روز نخست خود را نگهدار و پشتیبان مشروطه نامیدند و کنون می‌بایست بکار پردازند. آنروز که نمایندگان آذربایجان از این شهر روانه می‌گردیدند در میانه پیمان بندی رخ داد. آنان بگردن گرفتند که بروند و در تهران بنگهداری مجلس و مشروطه کوشند و اینان بگردن گرفتند که با داراک و جان، تا بازپسین چکه خون خود، در نگهداری آنان پا فشارند. کنون اگر چه آنان چنانکه بایستی نکردند ولی اینان نبایستی از سخن خود بازگردند. نبایستی پیمان خود را بشکنند. اگر چه دوتیرگی در شهر افتاده بیم جنگ درونی میرفت، ولی این دستاویر پیمان‌شکنی با نمایندگان نتوانستی بود.

تبریز چنانکه پیمان نهاده بود بالای مردانگی افراشت. همان روز علمای آزادیخواه تلگرافی بشاه فرستاده در آن چنین نوشتند: «صدمه‌ای که از این مخالفتها خدا نکرده ملحوظست جزء اعظم متوجه بخانواده سلطنت است».

تبریزیان درون کار را نمیدانستند، و از اینکه سفارت روس پا در کار میدارد و نقشه با دست لیاخوف روانیده خواهد شد آگاه نمی‌بودند. بلکه ناشایندگی مجلس و نمایندگان خود را نیز نمیدانستند. از اینرو باز به اندیشه چند ماه پیش افتاده، چاره را بیزاری از پادشاهی محمدعلیمیرزا شمارده، فردا چهارشنبه بیستم خرداد (۱۰ جمادی الاولی) تلگراف پایین را بانجمنهای شیراز و خراسان و اسپهان و کرمان فرستادند:

«رفتار و حرکات مخالفانه و خائنانه این شخص خائن دولت و ملت و وطن مسبوق شده بلادرنک یاقدامات مادی و معنوی مؤثره قیام نمایند که دارالشوری و مبعوثین محترم ملت در خطر مهاجمات خائنین موقع غیرت و فتوت است که از برکت یک قوه متحده ملی عموم ملت ایران را از شر و فساد خائنین مستخلص نموده و بسعادت ابدی نائل شویم»

«انجمن ایالتی آذربایجان»

این تلگراف نتیجه آنرا داد که از همه شهرها آواز بیزاری از پادشاهی محمد علیمیرزا برخاست، و چنانکه خواهیم دید تلگرافها در میان شهرها بآمد و رفت آغازید. رشت پیش از تبریز آگاهی یافته بخروش برخاسته بود و این زمان کارهای خود را آگاهی می‌داد.

فردا پنجشنبه شورش در شهر بیشتر گردید، و چون سردستگان تلگرافخانه را نشیمن گرفته بودند مجاهدان دسته‌دسته بآنجا می‌آمدند و می‌رفتند. از تهران پاسخی که می بیوسیدند نرسید. نمایندگان از آمدن بتلگرافخانه ترسیده آمرزش طلبیدند. امروز انجمن تلگراف پایین را بنجف برای علما فرستاد: