انداختند که خفهام گردانند. ولی فلان پیشامدی نگزاشت و رهایم کردند. این را مایهٔ نازش برای خود میشمارده است.
اگر بجای اینها، یکی از آن دو سلطانالعلماء مدیر روحالقدس و دیگری قاضی ارداقی را شماردندی براستی نزدیکتر بودی، زیرا خواست محمدعلی میرزا آن کسانی میبود که گستاخانه رفتار میکردند و ما دیدیم که سلطانالعلماء چه گستاخیهای نابجا مینمود. قاضی ارداقی اگر چه مرد بدزبانی نمیبود و بسخن نمیپرداخت، ولی در دادگاه در کیفر دادن به صنیع حضرت و دیگران پافشاری بیشتر مینمود. ما خواهیم دید که این دو تن را که دستگیر کردند در باغشاه هر دو را نابود گردانیدند.
هر چه هست مجلس باین درخواست محمدعلیمیرزا گردن نگزاشت و خود نتوانستی گزارد. بودند برخی نمایندگان پستنهاد که میگفتند: بهتر است این چند تن را بگیریم و بسپاریم و بکشاکش پایان دهیم. بهبهانی پاسخ داد و گفت: ما اگر این درخواست دربار را بپذیریم هر زمان درخواست دیگری خواهند کرد. این بود پایداری نمودند. بویژه که در این روزها آواز تبریز و دیگر شهرها برخاسته و پیاپی تلگرافها به مجلس و دیگران میرسید و این مایه پشتگرمی و استواری مجلس میگردید.
خروش تبریز چنانکه گفتیم تبریز و دیگر شهرها تا چند روزی از پیشامد آگاهی نداشتند. در تبریز تا دوشنبه هیجدهم خرداد (۸ جمادی الاولی) هیچگونه آگاهی نمیبود. در این روز رییس انجمن ایالتی بتلگرافخانه رفته میخواست با نمایندگان انجمن اردبیل در پای تلگراف گفتگو کند و در آنجا دانست که سیمها کار نمیکند. در این میان مخبرالسلطنه رسیده او نیز میخواست با تهران دربارهٔ پیشامد بیلهسوار گفتگو کند. و باو هم پاسخ دادند تلگراف کار نمیکند. کسی را بتلگرافخانه کمپانی فرستادند از آنجا هم این پاسخ را شنیدند دانستند شورش بزرگی در تهران رخ داده. رییس تلگراف این اندازه میدانست که شاه با دستهای از سوار و قزاق از تهران بیرون رفته در آنجا لشکرگاه زده. این دانش خود بیم را بیشتر میگردانید.
فردا بامدادان انجمن برپا گردیده در پیرامون پیشامد گفتگو آغاز یافت. شیخ سلیم گفت: کنون شاه یکتن از توده بشمار است، و چون قانون را شکسته باید کیفرش داد. دیگری که دلیری باندازه او نمیداشت گفت: امروز جای این سخن نیست. برای آگاهی یافتن از تهران راهی میجستند. یکی گفت: کسی را بباکو فرستیم از آنجا از رشت آگاهی روشنی بدست آورد، دیگری گفت: یکی را بقزوین روانه سازیم... در این گفتگو میبودند که ناگهان رییس تلگراف از در آمده. تلگراف شاه را که برای مخبر السلطنه فرستاده بود، («همان راه نجات» که یاد کردهایم) آورد.
نمایندگان چگونگی را دانسته از اینکه سیمها بکار افتاده فرصت یافته بتلگرافخانه