پرش به محتوا

برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۲۱۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
تاریخ مشروطهٔ ایران
۷۸۶
 

سردستگان مجاهدان با دویست و پنجاه تن از سوی پل سنگی، و حاجی خان قفقازی و مشهدی حسن قفقازی که هردو از دلیران میبودند با دویست و پنجاه تن از راه باغمیشه، و حاجی‌خان پسر علی مسیو و زینل و اسدالله که این دو نیز دلیریها نموده و از ناماوران گردیده بودند با دسته‌های خود از دربند تلگرافخانه، هر سه دسته بششکلان هجوم آوردند. بوزباشی تقی با سوارانی که در خانه مقتدرالدوله سنگر میداشتند درآویخته جنگ بس سختی کرد، و در چهل و پنج دقیقه آن سنگر استوار را گرفته سواران را از آنجا بیرون راند. در همان هنگام میرهاشمخان همراه یک تفنگچی بسنگری در روی پل قاری تاخت آورده با همه گلوله‌باران خود را نزدیک آنجا رسانید، پشت سر او حاجی‌خان قفقازی تاخت آورد و چهار تن از تفنگداران آن سنگر را با گلوله از پا انداخت. سواران این بی‌باکی را دیده ایستادگی نتوانسته و سنگر را رها نموده جان بدر بردند. همچنین پسر علی مسیو از دربند تلگرافخانه که «داش سنگر» می‌نامیدند پیش رفته کار را به سواران مغازه‌های مجدالملک سخت گردانید. در همین جا تا دو ساعت پس از شهر خونریزی سختی برپا می بود تا سواران ایستادگی نتوانستند و مغازه‌ها را که از سنگرهای بس استوار بشمار میرفت رها کرده بسوی دوچی گریختند. این فیروزی راه ششکلان را بروی مجاهدین باز گردانید. بوزباشی تقی که از بالا پیش میرفت اینان نیز از پایین به پیشرفت پرداختند، بسنگرهایی که برمیخوردند هریک را با اندک زدوخورد بدست می‌آوردند تا سراسر آن کوی را از دولتیان پیراستند، و بیرق سرخ آزادیخواهی در میان آنجا افراشتند. دو ساعت بغروب جنگ بپایان رسید.

در این جنگها از سواران دولتی چهل تن کمابیش کشته گردید، و از مجاهدان چهار تن کشته شده چند تن نیز زخم یافتند. بدینسان فیروزی آسانی بدست آمد. ولی افسوس که در همان هنگام اندوه بزرگی در کار رودادن می‌بود و تلخی آن همه چیز را از یاد مردم برد.

چگونگی آنکه امروز از سوی بازار نیز جنگ برخاسته کربلایی حسین‌خان و مشهدی محمدعلیخان و اسدآقاخان از سنگرهای خود بجنگ برخاسته به پیشرفت کوشیدند، که اینان هم خود را بسرخاب رسانند. سنگر های اینجا بسیار استوار می‌بود و جنگ بس سخت‌تری درگرفت. مجاهدان در آن پیچاپیچ بازارها و کاروانسراها از چند راه به پیشرفت می‌کوشیدند و بازار خونریزی تا چند ساعت گرم میبود. حسین‌خان با دسته‌ای خود را تا دم پل نظام‌العلماء رسانید و در آنجا خود او به کاروانسرایی (بکاروانسرای خرمایی) درآمد تا از آنجا دیواری را شکافته یجنگ پردازد. در این میان پیکار سختی در کار می‌بود و یعقوب نامی از دلیران آزادیخواهان گلوله خورده از پا افتاد. مجاهدان تن خون‌آلود او را برداشته بازگشتند، و از بس سراسیمگی بجستجوی حسینخان نیفتادند و جای او را هم نمی‌دانستند. این هنگام آن جوان تنها مانده و با یک دسته از سواران مرندی