برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۲۰۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۷۷۱
بخش سوم
 

در مقابل اظهارات حضرت والا جز تکرار این فرمایش حضرت فخرالمجاهدین سیدالشهداء علیه افضل الثناء جوابی نداریم:

  «اذا کانت الابدان للموت انشأت فقتل امرء لله بالسیف اجمل»[۱]  

از این قبیل التماتومها گوش ملت پر شده دیگر حالت پذیرایی این تهدیدات را ندارند منتظر اقدامات فعلی هستیم:

  «آنکه در بحر قلزم است غریق چه تفاوت کند ز بارانش»  

والسلام علی من اتبع الهدی


آنچه باید در اینجا بازنمود آنست که در این زمانها در میان آزادیخواهان بستارخان و باقرخان ارج بسیار می‌گزاردند و درباره ستارخان پیاپی خوابها دیده میان مردم می‌پراکندند، و در زبان مردم و در نوشته‌ها ستارخان را «سردار» یا «سردار اعظم» و باقرخان را «سالار» یا «سالار اجل» یاد میکردند. بویژه پس از داستان شکست سپاه ماکو که توده مردم ستارخان را با دیده دیگری میدیدند و کسانی او راانگیخته‌شده از سوی خدا می‌پنداشتند و خوابها در این باره میدیدند و نام او را با پاس بسیار به زبان میراندند، اینست ما نیز از این پس این دوتن را با نام سردار و سالار خواهیم خواند. اگرچه نامهای «سردار ملی» و «سالار ملی» که انجمن بایشان داد پس از پیش‌آمد دوچی و یکماه دیرتر از این تاریخ بود ولی بهترین نامها آنست که توده بنام خوشنودی و سپاسگزاری به ... بدهد. ما نیز پیروی از توده را بهتر میشماریم تا پیروی از انجمن را.

مشروطه‌خواهان چون آن پاسخ را فرستادند چشم براه جنبش چشم براه التماتوم دولتبان نشستند.

شب چهارشنبه یکم مهر (۲۴ شعبان) با همه مهلتی که عین‌الدوله داده بود از همه سنگرها جنگ برپا و تا نزدیکی بامداد آواز شلیک بلند می‌بود. این جنگهای شبانه هنایش دیگری در شهریان میداشت، و در آن آرامش شب آواز تفنگها دیگر گونه شنیده میشد. چنانکه گفته‌ایم در این شبها دو ساعت از شام گذشته از بیشتر خانه‌ها آواز اذان برمیخاست و بسا رو میداد که آواز اذان با شلیک تفنگ آمیخته غوغای شگفتی برپا میکرد.

روز چهارشنبه در شهر شور دیگری برپا و مردم همه گفتگوی فردا را می‌داشتند که جنگ آغاز خواهد شد و بآمادگی میکوشیدند. از آنسوی در بیرون شهر دولتیان بیکار نه‌نشسته سپاه جابجا میکردند. از آن جمله دسته‌هایی را از قزاق و سوار از لشکرگاه شاطرانلو بدوچی میفرستادند. نیز چون سالار ارفع بایستی با دسته‌های خود از قراملک بتاخت پردازد، عین‌الدوله سوارانی را از راه جنوب شهر پیش او می‌فرستاد. چون از شهر آن سواران دیده میشدند از سنگر مارالان توپی بسوی ایشان انداختند. نیز امروز

  1. تنها که برای مرگ آفریده شده چه خوشتر که آدمی در راه خدا با شمشیر کشته شود.