برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۱۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۵۸۳
بخش سوم
 

نظم شهر با حضور حکومت و رییس اداره نظمیه مذاکرات لازمه بعمل آمده قرار شد که سیصد نفر از فوج و صد نفر قزاق در تحت اداره نظمیه باشند که شهر را کاملا منظم بدارند و راه شمیران را هم قرار شد بسردار فیروز سپرده شود که آنخط را در کمال امنیت حفظ کند چون این خبر اهمیت پیدا کرده بود لهذا محض اطلاع آقایان وکلاء محترم تفصیل را اظهار داشت که مسبوق شده و بدانند مسئله اهمیتی نداشته.

حاج سید باقر – این سربازهای سیلاخوری مگر صاحب‌منصب ندارند که در این شهر اینطور حرکات وحشیانه کرده مردم را متوحش می‌کنند و صاحب‌منصب آنها مسئول نیست؟

رییس – در خصوص این مسئله هم بجناب رییس‌الوزرا و وزیر جنگ اظهار شد که چرا این سربازان بواسطه بروز اینگونه حرکات مردم را متوحش میسازند؟! جواب گفتند که میرویم در این باب تحقیق کرده آنها را بمجازات میرسانیم و من‌بعد صاحب‌منصب آنها را مسئول قرار میدهیم که دیگر اینگونه حرکات از آنها بروز نکند.

ببینید چگونه خودشان را دست می‌انداختند! آنهمه کارشکنی‌های آشکار را بروی خود نیاورده از اینکه شاه چند روز پیش از آن بدروغ درخواست‌هایی را پذیرفته بوده سپاسگزاری می‌نمودند.

شب همان روز امیربهادر از سفارت روس بیرون آمده او نیز بباغ شاه شتافت، و باز رشته کارها بدست گرفت.

آدینه و شنبه بآرامی گذشت. شاه و درباریان بآمادگی می‌پرداختند. ولی مجلس بیش از این کاری نمیکرد که آزادیخواهان را آرام گردانیده از هر کوشش باز میداشت.

روز یکشنبه هفدهم خرداد (۷ جمادی‌الاولی) دسته‌ای از قاجاریان خانه عضدالملک همراه خود او بباغشاه رفتند. محمد علیمیرزا همان روز پنجشنبه که در باغشاه استوار گردید عضدالملک را بدانجا خوانده چنین گفته بود: ما که درخواست امیران و وزیران را پذیرفتیم و کسانی را که آنان میخواستند از دربار بیرون کردیم دیگر بهر چه در خانه شما فراهم نشسته‌اند؟!.. چنانکه شیوه نوکریست بدربار بیایند و از ما نوازش یافته ایمن گردند. عضدالملک چون بخانه برگشت چگونگی را با قاجاریان و دیگران بمیان نهاد و آنان برفتن خرسندی نمی‌نمودند، و گفتگو همچنان در میان میبود تا امروز چند تنی را از سران برگزیدند و با عضدالملک بباغشاه فرستادند.

اینان بنزد شاه رفتند، و سخنانی که گفتند و شنیدند ما نمیدانیم. ولی چون بیرون آمدند و میخواستند از باغ درآیند ناگهان قزاقان گردشان را گرفته سه تن را که جلال‌الدوله (پسر ظل‌السلطان) و علاءالدوله و سردار منصور باشند دستگیر کردند. عضدالملک هرچه کوشید و میانجیگری کرد سودی نداد و خود نیز با ایشان بماند.

همانروز تلگرافخانه را که در دست سردار منصور می‌بود شاه پول گزافی از مخبرالدوله گرفته باو داد، و پولها را بسربازان و قزاقان بخشید. فرمانروای تهران که