برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۹۳

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

نگهدارید و نگزارید بگریزد». برای دلگرمی مردم چنین گفتند: «رحیم خان اکنون در عدلیه در بند است ». کسانی باور نمیکردند و بعدلیه شتافتند و رحیمخان را با زنجیر تماشا کردند و بازگشتند.

این هنگام شادروان طباطبایی بجلو مردم آمده بایشان سخن راند، که چون دولت با ما همراه گردید دیگر جایی برای بستن بازار ها نماند. بروید بازارها را باز کنید. دربارهٔ قانون اساسی نیز نوید انجام آنرا داد. مردم فرمانبرداری نمودند و پراکنده شده بازارها را باز کردند.

از آنسوی در مجلس گفتگو از جشن آنروز بمیان آمد. نمایندگان خواستند گامی بدلجویی از شاه بردارند و چند تنی را برگزیده برای گفتن «مبارکباد» بدربار فرستادند. از آنسوی ببازاریان دستور دادند که بجای شب گذشته امشب را چراغان کنند.

بدینسان بار دیگر کشاکش با شکست دربار بپایان رسید: پس از پیش آمد بهمن‌ماه این بار دوم بود که کشاکش در میان دربار و مجلس برخاسته و بفیروزی مجلس انجام می‌یافت.

این خیزش تهران بیاری تبریز و گفتارهایی که در روزنامه های حبل‌المتین و صور اسرافیل و دیگر جاها، بنام سوک و مویه بکشتگان قره داغ (یا بگفتهٔ خودشان «شهدای آذربایجان») نوشتند، آوازش بشهرهای دیگر افتاد، و در بسیاری از آنها بنام سوگواری بازارها را بستند و در مسجدها «ختم» گزاردند. در رشت همینکه روزنامه‌های تهران رسید، تبریزیان آنجا پیش افتاده گریان و نالان و شیون کنان از میان بازار گذشته، و با اینحال بانجمن آمده در آنجا بروی خاکها نشسته بگریه پرداختند. بازاریان نیز دکانها را بسته بآنجا شتافتند، و در حیاط انجمن چادر زده سه روز «ختم» داشتند. سپس ارمنیان در کلیسیا دستگاه سوگواری چیدند. پس از آن طلبه‌ها «ختم» گزاردند. بدینسان یکهفته با گریه و سوک بسر میبردند و گفتارها میراندند و تلگراف ها بتهران و تبریز میفرستادند. در قزوین نیز بازارهارا بستند و در مسجد «ختم» برپاگردانیدند.

۹۲