حاجی سیدعلیآقا انداخت مردم عقب کردند حاجی سیدعلی آقا نگذاشت باو صدمه بزنند. امروز بلوا خیلی بزرک شد. گفتند یکنفر دیگر نیز کشته شد ولی صدق و کذبش معلوم نشد. بهرحال این خبر بحضرت حجةالاسلام رسید ایشان فرستادند جنازهٔ مقتول را از درخت پایین آورده او را دفن نمودند»
حاجی میرزا ابوطالب نیز در آن نامهاش مینویسد: «اما قتل نفس که نوشته است (گویا یکی از روزنامهها) بنده در آن روز نبودم دو نفر در مجمع تیر خالی کرده بودند یکی بسرباز خورده بود که گویا هر دو را کشتند. یکی دیگر چادر زنانه در سرش بوده میان زنها نشسته تیری بجانب آقا سید علی خالی کرده بود نخورده بود زنها او را گرفته بودند و مردم او را کشته بودند من در خانه جناب آخوند ملامحمد بودم وضو می گرفتم صدای دو تیر را شنیدم عقب تیر شلیک تفنک شد هر کس را فرستادم از ترس نرفت هایهوی بلند شد بعد معلوم شد اینطور بوده است. محاربی را کشتهاند. این قتل نفس محترم شده، الا لعنةالله علیالکاذبین»
این نوشتههای ایشانست. ولی بآسانی نتوان باور کرد، بویژه با ناسازگاری که در میان دو نوشته میباشد. از آنسوی چنانکه خواهیم آورد، در بازپرس و رسیدگی که از صنیع حضرت و همدستان او کرده شد، دانسته گردید انگیزه کشته شدن میرزاعنایت جز بدنهادی اوباشان نبوده. همانا اینها را برای پاسخگویی بخردهگیران ساخته اند.
در روزنامه حبلالمتین مینویسد: میرزا عنایت هفتصد تومان اسکناس با خود میداشت که در میان اوباشان از جیبش درآورده به بغلش گزاشت آنان این را دیدند، نیز ساعت او و زنجیرش از زر می بود، و اینها اوباشان را بکشتن او واداشت. مینویسد: نخست با رولور باو تاخته چند تیری زدند و سپس با قداره زخمهای بسیار رساندند، و چون او بیجان افتاد پسر نقیب پیش آمده و دیگران را بکنار رانده چنین گفت: «ایحضرات مسلمانان شاهد باشید و در نزد جدم روز قیامت شهادت دهید که من در راه دین اول کسی هستم که چشم مشروطه طلبان را بیرون آوردم» این