برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۲۲۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

جیبش کارتی درآمد که در آن چنین مینوشت:

«عباس آقا صراف آذربایجانی عضو انجمن نمره ۴۱ فدایی ملت.»[۱]

سپس شناخته گردید که جوانی بیست و دو ساله از مردم تبریز، و پدرش حاجی محمد، و خود عباس‌آقا نام میداشته، و در تهران بصرافی می‌پرداخته و در بازار بسیاری او را میشناخته‌اند. کشته او را بحیاط بهارستان آورده بروی خاک انداختند که یکروز یا بیشتر در آنجا ماند، و چون، چنانکه خواهیم نوشت، در آغاز کار مجلس و بسیاری از مردم تهران کار او را بنیک نمیداشتند و کسانی را که آشنا یا دوست او می شناختند اداره شهربانی دنبال میکرد، جنازه جوان جانفشان بروی خاک میماند و کسی نزدیک نمیتوانست بیاید تا شهربانی پس از انجام جستجو هایش با خواری بسیار او را از زمین برداشته بگورستان فرستاد.

عباس آقا که بود و چرا اینکار را کرد؟! میباید دانست که درباره کشتن اتابک سخنان بیهوده‌ای بسیار گفته‌اند. هنوز هستند کسانی که می‌گویند: اتابک را یحیی میرزا زد و برای آنکه دیگری را بدنام گرداند یک تیری نیز بعباس آقا زده او را بر انداخت. یا می گویند: عباس آقا را پس از کشتن اتابک حیدر عمو اغلی زد که زنده نماند و راز کار بیرون نیفتد، و یا می‌گویند دستور کشتن اتابک را محمد علیمیرزا داد چون این در نهان خواهان مشروطه میبود. ولی اینها پندارهاییست که از روی دلخواه و برای خودنمایی بافته‌اند. در این باره آگاهی درستی در دست نیست و آنچه ما از جستجو بدست آورده‌ایم اینست که در پایین مینویسم:

اتابک چنانکه از رفتارش پیدا شد پافشاری به برانداختن مشروطه مینمود و راستی آنست که بیشتر نمایندگان را تباه گردانیده نیروی مجلس را از دستش گرفته بود. این ببسیاری از آزادیخواهان سخت میافتاد و این بود آرزوی کشتن او را میکشیدند.


  1. براون می‌نویسد: از جیبش دو کپسول استرکنین و یک پارچه سنک دوزخ بیرون آمد
۲۲۳