برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۱۶۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

قربانعلی او را بر نمی‌تافتند و ناخشنودی مینمودند.

روز سوم ماه تیر (۱۳ جمادی‌الاولی) یکی از فراشهای حکومت میخواست شیخ عبدالله نامی را باداره حکمرانی برد. شیخ عبدالله از دست او گریخته خود را بخانه ملا قربانعلی رساند و در آنجا بست نشست. کسان ملا قربانعلی که بیشتر اوباش و لوطیان میبودند، چون از چگونگی آگاه شدند در پی فراش افتاده و او را گرفته کتک بسیاری زدند، و با قمه چند زخمی رسانیدند و سپس سبیلهایش را بریده گفتند: «برو بسعدالسلطنه آگاهی ده»

آنروز سعدالسلطنه بهنگام گذشتن از سبزه میدان، با یکی از آن اوباش بنام سید بشیر، دچار آمد و دستور داد او را گرفتند، و در اداره حکومتی تازیانه باو زدند و سپس رهایش کردند. این آگاهی چون بملا قربانعلی رسید گفت: «فردا باید حکومت تبعید شود». کار کنان او شبانه بطلبه‌ها و دیگران آگاهی دادند و از آبادی‌های نزدیک شهر مردم را خواستند.

فردا از آغاز روز پیروان که ششصد تن کمابیش میبودند در پیرامون خانه آخوند گرد آمدند، چون گفته میشد آخوند «حکم جهاد» خواهد داد، بسیاری از آنان قمه و قداره و تپانچه همراه میداشتند و دیگران نیز دامنهای خود پر از سنگ کرده بودند. نخست با پیام آخوند ببازار ریخته دکانهایی را که باز شده بود بندانیدند. سپس آماده ایستاده چشم براه فرمان دوختند.

آخوند دستور داد: «بروید میدان توپخانه». همگی روانه گردیده در یک سوی میدان، در برابر سرای حکومت به رده ایستادند. سعدالسلطنه چند تن سرباز برای پاسبانی بدم در گمارده ولی سپرده بود تیری نیندازند. از اینسو زبان بدشنام گشادند. سربازان پاسخی ندادند. دلیر گردیده گاهی چند تیری انداختند. در این میان نصرالله نامی از بازاریان با یکتن دیگری که از مشروطه خواهان میبودند ناآگاهان بمیدان رسیدند. کسان آخوند هر دو را آماج تیر گردانیدند که نصرالله پس از نیم ساعتی جان داد.

پس از ساعتی سربازانی از سوی حکومت به پشت‌بام آمده برای ترسانیدن مردم چند تیری بهوا انداختند. کسان آخوند آن را فرصت

۱۶۵