برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۱۵۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

معناً با هم اتحاد و اتفاق دارند».

بجای آنکه بدانند جنگ آموخته گردانیدن چند هزار تن و بسامان نگه داشتن آنان یک کار دشواریست و از این کوشش «مرکز غیبی» ارجشناسی نمایند بدینسان بدبینی و بدگویی از خود مینمودند.

راستی هم‌آنست که نمایندگان آذربایجان و دیگران که از توانگران می‌بودند پیش آمدن مجاهدان را که بیشتر آنان از کمچیزان برمیخاستند دوست نمیداشتند از آنسوی دو سید که بنیادگزار مشروطه شمرده میشدند میخواستند بدانسان که مشروطه را با گفتگوها و ایستادگیهای آشتی‌جویانه گرفته‌اند با گفتگوها نیز پیش برند و از اینرو خرسندی بآمادگیهای جنگجویانه یا بکوششهای دیگری نمیدادند و این لغزشی از ایشان میبود.

از آنسوی چنین پیداست که کارکنان دربار در پراکندن این دروغ ها و برگردانیدن دلها از تبریزیان دست میداشتند و سود خود را در آن میدیدند و این از شگفتیهاست که دو سید همیشه بدربار خوشگمانی مینمودند و همیشه فریب محمد علیمیرزا را میخوردند. نظام‌الملک که در تبریز می نشست جز این کاری نمیکرد که گزارشهای دروغی دربارهٔ انجمن تبریز و مجاهدان بمحمد علیمیرزا فرستد و او نیز گله بدو سید کند.

کوتاه سخن: بدگمانیها فزونتر گردیده کار بجایی رسید که نمایندگان آذربایجان روز دوشنبه دوم تیر (۱۲ جمادی‌الاولی) سر دستگان تبریز و نمایندگان انجمن را بتلگرافخانه خواسته بگفتگو و پیام فرستادن پرداختند. از تهران تلگراف بسیار درازی فرستاده چنین میگفتند: «هرج و مرج و اغتشاش تبریز در این روزها بحدی متواتر و شایع شده و در افواه افتاده و بدرجه‌ای کشیده که ما را شب و روز ناراحت و نگران و پریشان‌خاطر ساخته» و سپس چون در تهران چنین پراکنده شده بود که تبریزیان نه پروای دارالشوری را میدارند و نه فرمان از انجمن خود تبریز می‌برند از اینرو پرسیدند:

«اولا جسارتاً میخواهیم بدانیم که آیا نفوذ و احترام این هیئت محترمه کافی است که با اختلال نظام و هرج و مرج ولایت یک اصلاح وافی پیش برده و یک حرف صحیحی باین مردم حالی فرمایید یا خدای

۱۵۱