برای چنین پیمانی بوده، رویهمرفته میباید گفت: همسایهٔ شمالی از سست نهادی شاه، و از ناپاکی امینالسلطان، و ناآگاهی توده فرصت یافته، خواست خود را با دست بلژیکیان و دیگران پیش میبرده.
بیانگیزه نیست که شوستر، نوز را، افزار دست روس و «نگه داشتهٔ بنام» او میشمارد، و باز بیانگیزه نیست که صفینیا مینویسد: «امضای این قرارداد ضربت سختی بود که پس از عهدنامهٔ ترکمانچایی باستقلال ایران وارد شد».
این خود ننگیست که یک پادشاه یا یک صدر اعظم، چنین کار ارجداری را، که آبادی کشور یا ویرانی آن را نتیجه دادی، بیک بیگانهٔ ناآزمودهای سپارد. نوز اگر هم پیمانی بسود ایران بسته بودی، باز گناه مظفرالدینشاه و اتابک، در واگزاردن چنین کاری باو، در خور آمرزش نبودی.
این تعرفه برای کالاهایی که از روسستان بایران آمدی بدهی کم، و برای کالاهایی که از ایران بروسستان رفتی، یا از هندوستان و فرانسه و دیگر جاها بایران آمدی بدهی بسیار، بسته بود، و از اینرو نه تنها بزیان ایران بلکه بزیان همهٔ کشورهای دیگر نیز میبود، و از اینرو انگلیسیان سخت آزردگی نمودند، و دولت ناگزیر شد چند ماه نگذشته با آنان نیز پیمان و تعرفهٔ نوینی بندد، و از زیان بازرگانان ایشان جلو گیرد.
ولی زیان ایرانیان همچنان باز ماند، و میبایست بسوزند و بسازند، و این تعرفه مایهٔ دیگری برای رنجیدگیها و ناخشنودیهای مردم گردید. بویژه با دژ رفتاریهاییکه نوز و دیگر بلژیکیان مینمودند و مردم را سخت میآزردند.
سال ۱۲۸۳ (۱۳۲۲)، در سایهٔ چیرگی عینالدوله بآسودگی گذشت، ولی در پایان آن در تهران یکداستانی رو داد، و آن اینکه پیکرهای از نوز ودیگر بلژیکیان بدست افتاد که زنان و مردان بزمی