برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۳۵۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

داده شود. خود او نیز تلگرافها برای انجمن ایالتی فرستاده دلبستگی بمشروطه نموده دستورها میخواست.

انجمن ایالتی چند بار از نظام‌الملک خواستار گردید که برای ماکو حکمرانی فرستد. نظام‌الملک چنانکه بدیگر درخواستها گوش نمیداد باین هم گوش نداد و بر سر همین، یک داستانی رخ داد، بدینسان که روزی باز برای همین درخواست کسانی نزد نظام‌الملک فرستاده شده بودند، و آنان چون بازگشتند پاسخ آوردند که نظام‌الملک میگوید: «میباید دستور از تهران خواست». دسته‌ای از مردم که بشیوهٔ همه روزه در حیاط انجمن گرد میبودند، این را چون شنیدند بر آشفته و چنین گفتند: «پس والی برای چیست؟!. یک والی که سر هر کاری دستور از تهران خواهد خواست بچه کار آید؟!.» از اینگونه سخنانی میگفتند و نمایندگان انجمن بجلوگیری کوشیده و آرامشان گردانیدند. ولی نظام‌الملک چون این را شنید بیازرد، و بنام اینکه از آذربایجان بیرون میروم آهنک باسمنج کرد، و دو روز در آنجا میبود تا فرستادگانی از سوی انجمن رفتند و او را باز گردانیدند.

این در نیمه ‌های اردیبهشت بود. کار ماکو بدینسان با هیاهو میگذشت تا شنیده شد که مشروطه‌طلبان – یا بهتر گویم آشوب جویان – آنجا عزت‌الله خان را نیز بیرون کرده بنزد داییش فرستاده‌اند و خواهیم دید که دنباله آن داستان چه گردید.

بازگشتن اتابک بایران در آنهنگام که این داستانها در آذربایجان میرفت در تهران دارالشوری بگزاردن قانونها و نوشتن دنباله قانون اساسی و جلوگیری از کار شکنی های محمد علیمیرزا میپرداخت. کار بانک ملی انجام گرفته و چون از روی «نظامنامه» میبایست بک پنجیک سرمایه خود را به دولت وام دهد با آگاهی از دارالشوری شصت و پنجهزار تومان برای داده شدن بسپاهیان و دیگران پرداختند.

در اینمیان گفتگو از آمدن میرزا علی اصغر خان اتابک میرفت. او را محمد علیمیرزا خواسته و هنوز کسی نمیدانست پس از آمدن

۳۴۶