گران میافتاد. از آنسوی توانگران و دیه داران گذشته از آنکه جنبش مردم زیر دست و برابر ایستادن آنان را بر نمیتافتند، کارهای باز پسین مجلس – از بر انداختن «تیول» و «تسعیر» و مانند اینها – آنان را سخت میرنجانید. این بود هر دو دسته دلسرد گردیده و ناگزیر میشدند که از همراهی با توده کناره گیرند.
مجتهد که هم در میان ملایان جا میداشت و هم از شمار دیهداران میبود، بیش از دیگران دلسرد گردیده و پیش از آنان بجدا شدن برخاسته بود. چنانکه داستان میرساند میانه او با نظامالملک سازشی برای بهم زدن انجمن میبوده. مجتهد از بیباکی چنین کاری را آسان میشمارده.
پیش آمد این بود: قرا چمن (یا چنانکه بتازگی نام دادهاند سیاهچمن) دیه بزرگی بر سر راه تهران میباشد که از تبریز تا آنجا هفده فرسنگ کما بیش است. مردم آنجا با حاجی محمد علی نامی که دارندهٔ دیه و یا اجارهدار آن میبود گفتگویی پیدا میکنند. مجتهد هواداری از این نموده بنظام الملک سپارشی میکند. نظامالملک که خود خواهان چنین فرصتی میبوده نصرالسلطان حاکم میانج را با صد سواره و صد پیاده بر سر قراچمن میفرستد، و اینان دیه را چاپیده و در ستمگری اندازه نمیشناسند. چنین گفته میشد که سه تن بچه از ترس مردهاند و چند زن در حال مردن میباشند. سپس به برخی خانه ها آتش زده و چون گروهی از قراچمنیان به دیه ازومدل گریخته بودند از دنبال آنان رفته و کسانی راهم در آنجا میکشند.
این آگاهی چون به تبریز رسید همگی سخت آزردند و روز آدینه بیست و دوم فروردین (۲۸ صفر) هنگام پسین یکدسته از طلبهها و از قراچمنیان و دیگران در حیاط انجمن گرد آمده و بناله و دادخواهی پرداختند و هیاهوی بزرگی بر پا کردند . ولی چون انجمن تهی و جز چند تن از سران پیشهوران کسی در آنجا نمیبود آنروز را پراکنده شده و رفتند.