برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۳۳۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

در آمده چند روزی در آنجا در خانه حاجی میرزا علی اصغر آقا که یکی از بازرگانان مشروطه خواه میبود ماند و در انجمن و دیگر جاها گفتارها راند. سپس آهنگ ماکو کرد، و چون اقبال‌السلطنه در چند فرسخی شهر در یکی از دیه‌ها می‌نشست بدیدن او رفت. اقبال‌السلطنه بهانه آورده چنین میگفت: «اینجا مرز سه دولت است و من پاسخده آرامش و ایمنی اینجا میباشم. اگر انجمنی بر پا شود مردم بگردن‌کشی برخیزند و رشته از هم گسلد». ناطق پاسخهایی داد و او را از اندیشه جنک و دشمنی با مردم بیرون آورد، و از آنجا روانه ماکو شده و بهمدستی آزادیخواهان انجمن بر پا گردانید. ولی خواهیم دید که چه داستانهای دلگدازی در پی بود.

دشمنی مجتهد با مشروطهبدینسان انجمن ایالتی بمشروطه در همه جا پیشرفت می‌داد. ولی در آخرهای فروردین در خود تبریز یک آشوب ریشه‌داری پیش آمد و آن دشمنی حاجی میرزا حسن مجتهد و برخی از نمایندگان انجمن ایالتی با مشروطه بود که به بیرون کردن مجتهد از شهر انجامید. این آشوب با آنکه بفیروزی آزادیخواهان پایان یافت دنباله‌های زیان‌آور بسیاری داشت و خود رخنه نخست را در بنیاد همدستی توده پدید آورد.

میباید گفت: جنبش مشروطه در ایران ناگهان برخاست، و همگی توده از علما و عامیان، از توانگران و کمچیزان، در آن پاداشتند. ولی این دسته‌ها سود و زیانشان یکی نمیبود و میبایست در یکجا از هم جدا گردند. اینان اگر هم در دلبستگی بسود و نگهداری آن یکدل توانستدی بود در چگونگی و راه کار یکدل نتوانستندی بود.

ملایان که بمشروطه در آمده بودند بسیاری از ایشان «نه‌همه‌شان» معنی مشروطه را نمیدانستند و چنین می پنداشتند که چون رشته کار ها از دست دربار گرفته شود یکسره بدست اینان سپرده خواهد شد. ولی کم‌کم آخشیج آن را دیدند. در تبریز پیدایش مجاهدان و اینکه

خود یک نیروی جداگانه‌ای شده و بسر خود بکارهایی برمیخاستند باینان

۳۲۹