مانده پس از زمانی بهبود یافتند. این شد نتیجهٔ شورش مردم بیچاره.
این داستان در ماه فروردین میبود، ولی آگاهی از آن بتهران، در ماه اردیبهشت رسید، و خود رنک دیگری پیدا کرده چنین پراکنده شد که بدستور آصفالدوله حکمران، شلیک بگنبد امام رضا کردهاند، و پاس آن را نگه نداشتهاند. همین بمردم بسیار گران میافتاد و بناخشنودی آنان از دولت بسیار میفزود، و همه را میسهانید. آن روز باورهای مردم دیگر میبود.
کوشندگان، همین را عنوان دیگری گرفتند. شادروان طباطبایی خود بالای منبر یاد پیشآمد کرد و بسیار گریست. هم کسانی شبنامهها در آن باره نوشتند.
نامهٔ طباطبایی بمظفرالدینشاه در این روزها طباطبایی، نامهای بخود شاه نوشت، و آنرا شش نسخه گردانیده، از شش راه فرستاد که باری یکی باو برسد و ما اینک نسخه آنرا در اینجا میآوریم:
فریاد دل وطنپرستان – بعرض اعلحضرت اقدس شهریاری خلدالله سلطانه میرساند چون حضوراً فرمودید هر وقت عرضی دارید بلاواسطه بخود من اظهار دارید باین جهت باین عرایض مصدع خاطر مبارک میشود این ایام طرق را بر دعاگویان سد نمودهاند عرایض دعاگویان را نمیگذارند بحضور مبارک مشرف شود با این حال اگر مطلبی را بر اعلیحضرت مشتبه کرده باشند چگونه رفع اشتباه کنیم محض پیشرفت مقاصدشان دعاگویان را بد خواه دولت و شخص همایونی قلم داده خاطر مبارک را مشوش نمودهاند تا اگر مفاسد اعمالشان را عرض کنیم مقبول نیفتد
بخداوند متعال... قسم دعاگویان اعلیحضرت را دوست داریم صحت و بقای وجود مبارک را روز شب از خداوند تعالی میخواهیم پادشاه رؤف و مهربان بی طمع با گذشت را چرا نخواهیم راحت و آسایش ماها از دولت اعلیحضرتست مقاصد دعاگویان در زمان همایونی صورت خواهد گرفت چنین پادشاهی را ممکن است دوست نداشته باشیم حاشا ماها طالب دنیا باشیم یا آخرت غرضمان ریاست باشد و جلب نفع یا خدمت بشرع منحصر در این دولت است حال علمائی را که در ممالک خارجه هستند میدانیم ایران وطن و محل انجام