پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۳۶۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

و تشدید بجایی حصین‌تر بازداشتند تا عارضۀ وحشت سلطان بزوال رسید و برو ببخشود و او را بحیاتی تازه و عیشی نو منتعش گردانید و باعتاق و اطلاق او مثال داد و عایدۀ احسان و عارفۀ امتنان دربارۀ او بقرار معهود بازبرد و ولایت جرجان و طبرستان بدو داد و ارسلان جاذب را بمظاهرت و معاونت او نامزد کرد و اگر کفایت فلک المعالی در اظهار طاعت و بذل طاقت در استعطاف و استرضاء جانب سلطان تدارک کار خویش نکردی ملک و خانه از دست او رفته بود امّا چون کار او باصلاح آمد سلطان دارا را بازخواند و در زمرۀ ارکان دولت و اخوان عشرت ملازم خدمت او می‌بود و در مجالس انس و تماشای شکار و اوقات خلوت و هنگام معاقرت و معاشرت از پیش چشم سلطان غایب نشدی تا وقتی که امیر ابو الفوارس بن عضد الدّوله از کرمان بسبب مخاصمت برادر پیش تخت سلطان رسید بر امید امداد و اعانت او بر مزاحمت برادر و شبی در خدمت سلطان دارا و ابو الفوارس مجتمع بودند و در باب شرف‌خانه و قدمت خاندان و اعراق نسب مجاراتی میرفت و دارا چند کلمه که لایق حرمت حضرت و حشمت بساط‍ سلطنت نبود بگفت و چون بر او انکار رفت اصرار نمود و بتکرار آن کلمات لجاج وقاحت بیفزود و بدان رسید که او را از مجلس انس از عاج کردند و تا دیگر روز ببعضی قلاع محبوس کردند و اسباب و ضیاع او با دیوان خاصّ گرفتند تا وزیر در باب شفیع شد و ضیاع و املاک او در محرّم سنۀ تسع و اربعمایه با تصرّف وکیلان او سپردند تا در مصالح او خرج میرفت و السّلام۱.


ذکر باکالیجار۲


امیر منوچهر در سنۀ اربع [کذا] و عشرین و اربعمایه فرمان حقّ یافت پسر او [کذا] با کالیجار بن منوچهر بن قابوس بجای او بنشست و هم عهد دولت سلطان مسعود بن محمود بود تا در سنۀ خمس [کذا] و عشرین و اربعمایه سلطان مسعود نیّت عزم گرگان


________________________________________

(۱) - قسمت بین دو قلاّب یعنی از عنوان «عود نمودن شمس المعالی بمقرّ سلطنت» صفحۀ ۵ سطر ۱۸ تا اینجا بعین عبارت نقل از ترجمۀ فارسی تاریخ یمینی است بدون هیچ زیادتی، فقط‍ ناقل در بعضی قسمتها جملی و اشعاری از ترجمۀ یمینی را انداخته است.

(۲) - این فصل و فصل بعد از آنرا که شامل چندین غلط‍ تاریخی است و ما در حواشی آخر کتاب بآنها اشاره کرده‌ایم باز ظاهرا دیگری بجای قسمتهای افتادۀ اصل کتاب افزوده چه علاوه‌بر اختصار اشتمال آنها بر این اغلاط‍ فاحش نسبت آنها را بمؤلّف اصلی بسیار بعید مینماید.