پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۳۶۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

تأریب عقدۀ مناکحت و توشیح لحمۀ مواصلت قیام نمایند، هر دو بحضرت رسیدند و مراسم خدمت بجای آوردند و بتنجیز وعد و تأکید عقد نکاح مطالبت کردند، سلطان شیطان غیرت را بعقال حکم شریعت ببست و کریمۀ که جگر گوشۀ او بود و فریدۀ که زهرۀ آسمان سلطنت بود بفلک المعالی داد و زهره جز در قلّۀ فلک کلّه نبندد و حجلۀ ملکات جز در حجرۀ املاک موافق نیفتد و در مجلس آن عقد از لطائف نثار و بشایر استبشار و نفایس تحف و مبارّ چیزی رفت که تاریخ ایّام و طراز مساعی کرام شد و رسولان با حصول مقصود بوصول مطلوب بازگشتند و فلک المعالی از طریق مخلت حملی روان کرد که ذکر علوّ همّت و غزارت کرم او در جهان سایر و شایع شد و از ارکان دولت و ابنای حضرت کس از الطاف برّ و عواید کرم او بی‌نصیب نماند و سلطان خدمات او بانواع صنایع و ابواب مکارم مقابل کرد و افراد قوّاد و آحاد اجناد او را بتشریفات سنّی و خلعتهای نفیس بر وجهی مراعات کرد که دستور ملوک عالم و قدوۀ سلاطین جهان گشت و در صحبت درّ صدف ملک و یاقوت شرف سلطنت مالی روان کرد که بهیچ عهد در مجموع اقلام کتّاب و معلوم افهام حساب نگنجیده بود و چون کار فلک المعالی بمظاهرت آن مصاهرت و وسیلت آن وصلت قوام گرفت بتدبیر کار لشکر و انتقام از جمعی که در خون شمس المعالی سعی کرده بودند مشغول شد و بوجوه حیل و انواع علل سلک جمعیّت و موافقت ایشان بگسست و همه را بقتل آورد و پسر خرکاش که خویش عاقّ و مایۀ شقاق بود از میان بیرون گریخت و در جهان آواره شد و ثانی فقید ثقیف و ثالث قارظین گشت و کس از وی نشان نیافت و از جملۀ جناة آن شر و جالبان آن ضرّ ابو القسم جعدی بود صاحب جیش شمس المعالی و بسر حدّ ولایت بنشست، متردّد میان خوف و رجا و منتظر طوارق بلا و صواعق عنا، و فلک المعالی چشم ازو بینداخت و راه اهمال و امهال پیش گرفت و با غلوطۀ تغافل و تهاون او را مغرور گردانید و بدواعی تطمیع و ترغیب بدام اقتناص کشید و در محتبس طلب قصاص بازداشت و راه خلاص بربست، ابو القسم بحیلتی از حبس فلک المعالی بگریخت و در اقطار جهان از طرفی بطرفی تردّد میکرد تا بنیشابور بحضرت سلطان آمد و بذمّت او التجا کرد، پنداشت که از فوادح أثقال و قبایح افعال خویش در آن حضرت با اشتباک عقود و تأکّد عهود و اتّشاج ذات البین و اتّحاد مصالح جانبین سلامت خواهد یافت و ندانست