پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۳۵۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

اعتضاد و استناد جست و تحف و مبارّ فراوان فرستاد تا عقدۀ الفت و عصمت مستحکم گشت و اسباب موافقت و مصادقت بنظام پیوست و جرجان و طبرستان و بلاد دیلم تا ساحل دریا در حکم امر و نهی و حلّ و عقد او منتظم شد و شمس المعالی قابوس در ایّام خویش از ملوک اطراف و اکابر اقطار جهان بشرف نفس و مکارم اخلاق و وفور عقل و محاسن شیم و کمال فضل و جلال قدر مستثنی بود و بر منهاج حکمت و قضیّت دین مستقیم و از التفات بانواع معارف و ملاهی منزّه و مبرّا.


ذکر خاتمت حال شمس المعالی۱


شمس المعالی با خصایص مناقب و نفاد بصیرت او در مصایر عواقب درشت خوی و سایس بود و از خشونت و سطوت و مرارت کأس بأس او هیچکس ایمن نبودی و ازین سبب خلقی بر دست او بفنا رسیدند و دلها ازو برمید و سینه‌ها بحقد و حسد او آغشته شد و نعیم که حاجب او بود مردی سلیم صدر و بی‌غائله بود و از جمله حشم و خدم او بسلامت جانب موصوف و معروف و استراباد و ضبط‍ اموال و اعمال آن خطّه بدو سپرده بود، و چون نسبت اختزالی بدو کردند بقتل او فرمان داد و او در اظهار برائت ساحت و نقای جیب [و راحت] فریاد میکرد و چندان زمان مهلت میخواست که از آن حوالت استکشاف افتد و بعد از تصحیح اقامت بیّنت آن سیاست بامضا رساند مبذول نداشت و بسبب قتل او نفرت لشکر زیاده شد و همه دل بر خلع ربقۀ طاعت او نهادند و مجاهرت بکلمۀ عصیان و استخلاص نفوس از معرّت خشونت جانب او قرار دادند و او درین میانه از جرجان بیرون رفته بود و بسبب [احتدام] هواجر هوا بمعسکر جناشک تحویل کرده و از تدبیر جماعت و اندیشۀ مفاسد ایشان بی‌خبر، تا شبی پیرامن قصر او فراگرفتند و اسباب و مضارب و مراکب او غارت کردند و خواصّ حضرت او بمدافعت ایشان بازایستادند و او را از مضرّت عدوان آن جماعت نگاه داشتند و چون مقصد و مقصود قوم بر آن موجب که نیّت کرده بودند میسّر نشد بجرجان رفتند و بتغلّب و تطاول شهر با دست گرفتند و امیر منوچهر را از طبرستان بخواندند و او بسبب امتعاض و تغیّظ‍ از جهت حادثۀ پدر و نفاذ مکیدت قوم مبادرت نمود تا تدارک آن حال بکند و چون بجرجان رسید لشکری آشفته دید و کاری از دست رفته، و طبقات لشکر بدو

________________________________________

(۱) - ترجمۀ تاریخ یمینی صفحۀ ۳۶۹ ببعد