پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۳۱۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

کتب میخوانی و هم می ندانیکه با تو مرگ را روزی حسابست تو طفلی در دبیرستان دنیاندانی خود مصادر چند بابست تو نو با کورۀ در باغ ایّاممقام گل نبینی با گلابست سواری تو بر ابلق کی شناسیو یا تا خود چرا خر در خلا بست چنین پنداری ای صدر مکرّمکه دنیا خود لعاب و یا کعابست غلط‍ میخوانی ارچه زود دانیکه او را هم طعان و هم ضرابست تبختر میکنی در صرف سیفورنیندیشی که اصل او لعابست تفاخر میکنی در خورد حلوانگویی بهترین قیئ ذبابست تو حرمت جاه دانی لاجرم زینمرا با تو سخن گفتن عذابست خوری مال امانت کین طعامستخوری خون دیانت کین شرابست نشانی بر در ایوان غلامانکه خواجه مست و خفته در حجابست تو دیوی نه سلیمان زانکه پیشتعوض ز الحان داودی ربابست گرفتم خود همه عالم ترا شدخرد را آن حباحب یا حبابست نیم در بند ریش و التفاتتاگرچه دل ز تو در اضطرابست نمایم من ترا روزی دو دیگرکه بُردا بُرد تو نه بر صوابست دگر تقدیر بر تدبیر خنددفکم من حسرة تحت التّرابست

تمّ جلد الاول [کذا] من کتاب تواریخ طبرستان حماها اللّه تعالی من بوارق الزّمان و طوارق الحدثان فی اواخر الصّفر ختم بالخیر و الظّفر سنة ثمان و سبعین و تسعمایه من هجرة [کذا] النّبویّه علیه الصّلوة و التحیّة.