پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۳۱۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

و دیلمان و چالوس و از آن جانب آمل امیر ابو طاهر وشمگیر احمد بن سلاّر را داد و محمّد بن احمد النّاصر بآمل حکم میکرد و دوشنبه و پنجشنبه بار دادی و قضاء حاجات مسلمانان کردی و یکشنبه و چهارشنبه بمناظرۀ علمای اسلام نشستی و ابی داود بساری بود و آن حدود بحکم او، و درین سال آب در ساری افتاد و جملۀ ساری خراب کرد و بنیادی که پیش از آن بود هیچ برقرار نگذاشت و مردم ساری جمله با پایان کهستان شدند تا خدای تعالی آب باقرار آورد و ابو داود وزرا و عمّال را بخواند و فرمود تا ظلم و جور نکنند و اگر معلوم شود که بجمله ولایت حیفی و ظلمی رفت محابا نرود و سیاست فرماید. و در محرّم سنۀ ثمان و عشرین و ثلثمایه نصر بن احمد ابو علی احمد بن محمّد المظفّری را بگرگان فرستاد و ماکان پیش امیر وشمگیر این حال نبشت و مدد خواست، وشمگیر اسفاهی را بفرمود تا بمدد او شود و پیاپی از گیل و دیلم مدد میفرستاد، مدّت هفت ماه بر در گرگان جنگ بود عاقبت ماکان و اصحاب او ستوه شدند شیرج بن لیلی را دیگر باره بمدد فرستاد لشکر خراسان بر ایشان چیره شدند و هیچ بدست نداشتند، ماکان را بازگذاشتند با طبرستان آمدند،۱ صاحب جیش گرگان گرفت و فتح نامه۲ نبشت پیش نصر بن احمد و بعضی از شعرا میگوید، شعر:


دعا لجلیل الخطب نصر بن احمدفلبّی مجیبا احمد بن محمّد فلمّا رآه ملأ عین جمالهرواء و حسنا فی بهاء و سودد ترضّاه و استکفاه ما قد اهمّهو قدّر فیه النّصر نصر بن احمد

ماکان و اسپاهی با آمل آمدند۳ و حال بر وشمگیر عرض داشتند تا از جانب اصفهان خبر آمد که حسن بن بویه از کرمان بری میآید و ملک عراق میجوید، وشمگیر لشکر بدو منزلی ری بموضعی که مشکو میگویند برد و مصاف داد، حسن بویه هردو طرف لشکر وشمگیر بشکست چنانکه هزیمتی تا بگرگان برسید و وشمگیر قلب خویش بر قلب حسن بویه زد و بشکست چنانکه هزیمتی لشکر بویه تا باصفهان برسید و درین مصاف صاحب بن شادشی۴ کشته آمد و گیلاگو را حسن بویه گرفته داشت،


________________________________________

(۱-۳) - این قسمت فقط‍ در الف هست

(۲) - تصحیح قیاسی و در اصل: ناصر، سایر نسخ این کلمه را ندارند

(۴) - کذا در الف، سایر نسخ: حاجب بن شادشتی