پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۳۰۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

اسفار ابو جعفر ناصر را بیاورد و برو بیعت کرد و بعد از آن با ابو موسی۱ مشورت کرد که او را و برادرش را بگیرد، ابو موسی قبول کرد و او در خانۀ زید بن صالح بود، اسفار بمامطیر شد و ابو موسی هردو برادران را بمهمان بخانۀ خویش برد، اسفار از مامطیر بیامد برین عزم که هردو را بگیرد، بو الحسن بگریخت ابو جعفر و بو الحسین شجری و زید صالح هرسه را بگرفت و بند برنهاد و ببخارا فرستاد مدّتها آنجا محبوس بودند، تا بوقت فورت ابو زکریّا خلاص شدند۲

و با طبرستان افتاده و بو الحسین خود بگیلان افتاد و اسفار با ساری آمد و محمّد بن طاهر المعروف بابی عبد اللّه الکاتب محبوس بود پیش مطرّف، بخواستند کشت بگریخت، اسفار موکّل را سیاست کرد و از ساری براه قومش با ری رفت، ماکان بدیلم شد و لشکر جمع کرد، اسفار پیش او رسول فرستاد و قرار نهاد برآنکه آمل ماکان را باشد تعرّض دیگر ولایت نکند، و اکوشی ترک بری ظلمها کرده بود و اسفار او را بخواست کشت از ری بگریخت با قم شد، اسفار مرد آویج بن زیار را بتاختن بقم فرستاد و اکوشی خبر یافته بود و گریخته، مرد آویج بازآمد و درین وقت ببغداد خلیفه المقتدر باللّه بود، هارون بن غریب را که خال زادۀ او بود با لشکر جرّار بری فرستاد، اسفار بشهر۳ پسر خال پیش‌باز شد و مصاف داد و ابن خال را بشکست و ماکان چون بآمل رسید بعهد التفات نکرد جمله طبرستان با تصرّف خویش گرفت و حسن فیروزان را بنیابت بنشاند و بگرگان شد و از گرگان بنیشابور و ملک الجبال اصفهبد شروین با او بود و شهریار ونداد هرمزکوه، و بخراسان او را حربها افتاد و چند مصاف بشکست و ارجاف افتاد بطبرستان که او را هلاک کردند، حسن فیروزان بپادشاهی بنشست و کلاه با سر اسمعیل علوی نهاد که از مادر برادر او بود و فاطمه بنت احمد را که از داعی بود بدو داد، روزی چند برآمد خدیجه مادر ابو جعفر دو نفر کنیزک را از آن دیکو بدست آورد و چهارصد دینار زر


________________________________________

(۱) - نام این شخص یعنی کسی را که اسفار در دستگیری پسران ناصر وسیله قرار داده ابن الأثیر هارون بن بهرام می‌نویسد (در وقایع سال ۳۱۶) و ظاهرا غرض مؤلّف از ابو موسی هارون که در صفحۀ ۲۸۰ گفت و او را در نسخه‌ها با لقب اسفاهدوست ذکر کرده‌اند این شخص است نه ابو موسی هرون اسفاهدوست که بدست داعی بقتل رسید،

(۲) - مقصود از این شورش قیام جمعی از مردم بخاراست در سال ۳۱۸ بر نصر بن احمد در موقع اقامت او در نیشابور و خلاص کردن زندانیان بخارا و برداشتن برادر او ابو زکریّا یحیی را بسلطنت. رؤسای دیلم و علویان نیز در این واقعه از حبس بخارا رهائی یافتند.

(۳) - کذا فی جمیع النّسخ [؟]