پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۳۰۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

چون عامّه لشکر بدیدند بی‌دانش و بینش روی بخصم نهادند، سواران ابو جعفر ایشانرا آهسته‌آهسته بصحرای پایدشت فراز کشیدند و بیک دفعه بر ایشان جمله حمله برده تا آنچه سوار بودند از پشت اسب بزیر آوردند و پیادگان گریخته شدند و تا بآمل بدنبال ایشان می‌آمدند و میکشتند تا فرداد ابو جعفر ناصر با آمل آمد و ابو الحسن وزیر چندان مال از اهل آمل حاصل کرد که اندازه نبود، و ماکان دیگرباره پیش داعی قاصد و نبشته فرستاد بر تحریض خروج و داعی هم اجابت نکرد و اتّفاق افتاد که اسفار بن شیرویه و مطرّف که وزیر او بود بسیاری ظلم و ناواجب با اهل ولایت بکرد و مصادرات مالا یطاق روا داشت و چون با هیچکس چیزی نگذاشت با گرگان شد و خلع طاعت ابو جعفر ظاهر گردانید بعوض او علیّ بن خورشید را بساری فرستاد، بعد ماهی اسفار از گرگان بیامد و با او مصاف کرد و علیّ بن خورشید معلول بود، اسفار بر او چیرگی یافت شهر بستد و او را بگرفت و بند برنهاد بکاروان سرای حسن بن بهرام بنشاند و او بساری بپادشاهی بنشست و پیش سیّد ابو جعفر رسول فرستاد.


ایالت داعی


تا ماکان را جمعیّت زیاده شد آهنگ حرب سیّد ابو جعفر کرد، چون بنزدیک آمل رسید سیّد ازو بگریخت با ونداد هرمز کوه شد، او در آمل آمد و حالی معتمدی را پیش داعی فرستاد و او را از گیلان بآمل آورد و مردم کلّی پیش داعی آمدند و بوصول او خوشدلیها کردند و از آمل او و ماکان هردو بساری شدند، اسفار از ایشان بگریخت، اصفهبد شروین از کهستان خویش کرانه گرفت.


و درین تاریخ۱ نصر بن احمد السّامانی از بخارا بعزیمت استخلاص طبرستان و عراق با سی‌هزار نفر حشم بیامد و بکهستان طبرستان رسید، ابو نصر نایب داعی بشهریاره کوه بود، راهها بیفگند و نصر بن احمد را بکوهستان فروگرفت چنانکه از هیچ وجه بیرون نتوانست شد و علف برو تنگ گشت، پیش داعی رسول فرستاد که مرا از اینجا بهر مراد که شماراست خلاص دهید، داعی عبد اللّه بن السّلاّم و ابو العبّاس ذو الرّیاستین را پیش نصر بن احمد فرستاد و مهادنه و مصالحه رفت بآن شرط‍ که بیست هزار دینار۲ بداعی


________________________________________

(۱) - یعنی ۳۱۴

(۲) - در ابن الاثیر (وقایع سال ۳۱۴): سی‌هزار دینار