پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۲۹۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

غاداهم فشفی الصّدور من الغلی‍‌ل علیهم بحسامه و سنانه

و از گرگان بعد از این واقعه با آمل آمد۱ مردم استقبال کردند و شعرا شعرها خواندند:


امام الهدی قد کان نأیک راعنافلم یر الاّ طائر القلب واجمه و ما کان الاّ واله ذو صبابةالیک مشوق عازب اللّبّ هائمه عزیز علینا ان یزعزعک النّویو یغشاک من لعج الهجیر سمائمه فکان منانا ان نراک بغبطةو لو حلما یلقاک فی النّوم حالمه فلا زال عنّا ظلّ ملکک ما دعاو غرّد فی فرع الأراک حمائمه

شعر:


یا ایّها الدّاعی الّذی بسماحهیحیا السّماح و یهلک الاءخفاق کانت لنأیک آمل و کأنّهاحوراء البسها الحداد طلاق ......... بدایع حلّةمن نور وجهک زانها الاءبراق عادت عذابا منذ ابت میاههافینا و کانت قبل و هی زعاق بدر الهلال بک المنیر و لم یزلمذغبت عنّا یعتریه محاق ردّت علی شمس الضّحی اضواؤهاو لقد تکوّر ما لها اشراق رقأت بمقدمک الدّموع و طالماسقت الخدود و ماؤها مهراق و لقد فتقت من الحوادث رتقهاعفوا فأنت الرّاتق الفتاق

و طبرستان را مدّتی چنین بداشتند که داعی بآمل بود و ابو الحسین ناصر بگرگان و یکدیگر را مدد کردندی تا ابو القاسم [جعفر] بن النّاصر الکبیر بگیلان دعوت کرد و مردم بسیار بر او جمع شدند، و بگرگان سیّد ابو الحسین ناصر بر داعی متغیّر شد

________________________________________

(۱) - از اینجا تا: «و ابو الحسین ناصر...» در سطر ۱۷ از همین صفحه فقط‍ در الف دیده میشود.