نه فقط در پیشگاه شاه مقصر است، بلکه بتمام رؤساء و جمیع طوایفی، که در ولایات شاه میباشند، توهین کرده، زیرا، چون رفتار ملکه نزد زنان شایع شود، به آنها خواهد آموخت، که اطاعت از امر شوهرانشان نکنند. بنابراین، اگر شاه صلاح بداند، خوب است فرمانی صادر شود، که ملکه وشتئی دیگر حق ندارد در پیشگاه شاه حاضر شود و زنی دیگر تاج او را بر سر نهد. این فرمان صادر شد و پس از آن باطراف و اکناف مملکت اشخاصی فرستادند، تا دختری بیابند، که در زیبائی سرآمد دختران مملکت باشد و دختران زیاد از اطراف مملکت به پایتخت آورده بدست خواجهسرائی هیجای۱ نام میسپردند. در آنوقت در شوش یک نفر یهودی بود مردخا نام، پسر یائیر و از نژاد بنیامین. این مرد عموزادهای داشت هدسه نام، که نیکومنظر بود و، چون پدر و مادر دختر مرده بودند، مردخا او را به دختری پذیرفته تربیت میکرد. او را هم آورده بدست خواجه سرا سپردند. این دختر خواجه را بسیار خوش آمد و هفت کنیز برای خدمت او معیّن کرده سپرد، آنچه اسباب زینت است برای او مهیّا سازند. هدسه به کسی نمیگفت، از کدام مملکت و چه ملتی است، زیرا مردخا به او سپرده بود، که در این باب چیزی نگوید. پس از یک سال تربیت و مالش بدن دختر با مرّ و عطریات گرانبها، در روز معیّن او را نزد شاه بردند و شاه وی را به سایر زنان ترجیح داد و تاج بر سر او نهاد. پس از آن او را استر نامیدند، که بپارسی بمعنی ستاره است.
مقارن این احوال مردخا کنکاشی را، که دو نفر از خواجهسرایان بغتان، و تارس نامان بر ضد شاه ترتیب داده بودند، کشف کرده قضیه را توسط استر باطلاع شاه رساند. شاه آن دو نفر را بدار آویخت. در دربار هامان نامی مورد توجه شاه بود و او از این جهت، که مردخا به او تعظیم نمیکرد، کینۀ او را در دل گرفت و، وقتی که دانست مردخا یهودی است، درصدد برآمد، که او و تمام یهودیها را بکشد. برای اینکه در کدام ماه باین کار مبادرت کند، قرعه انداخت و قرعه
________________________________________
(۱) - در نسخۀ دیگر توریة هیکی نوشتهاند.
تاریخ ایران باستان جلد ۱