برای یونانیها فایدهای از ماندن خشیارشا با قشونی عظیم در یونان نبود. باری خشیارشا رفت و اتمام جنگ را به مردونیه محوّل کرد. این سردار، چنانکه از نوشتههای هرودوت دیده میشود، شخصی بوده نجیب و بزرگمنش، ولی سرداری نالایق، زیرا، اگر لیاقت داشت، اینهمه مماطله نمیکرد، تا لاسدمونیها دیوار کرنت را بکشند و یونانیها قوای خود را چندین برابر کنند و بعد هم، که در پلاته مصمم شد جنگ کند، باز آنقدر مماطله کرد، که هر روز بر قوای دشمن افزود. بنابراین مماطلۀ مردونیه و رفتن به آتن بار دوّم و کارهای دیگر او خبط سوّم است. مردونیه هرگاه سرداری بود قابل، بیدرنگ به پلوپونس حمله میکرد.
اگر شکست میخورد، بدتر از آنچه در پلاته شد نمیشد، و اگر فاتح میگردید، جنگ یونان در این زمان خاتمه یافته بود. با وجود این خبطها باز ایرانیها در پلاته فاتح میشدند، اگر اسلحۀ دفاعی خوب داشتند، زیرا هرودوت گوید، که در رشادت و جسارت پارسیها به هیچوجه کمتر از جنگیهای یونانی در پلاته نبودند و متهوّرانه حمله کرده نیزه را از دست حریف میگرفتند و میشکستند، ولی بالاخره بواسطه فقدان اسلحۀ دفاعی از شمشیرهای دشمن ریزریز میشدند. این گفته هرودوت از اینجا تأیید میشود، که خود او گوید: «بعد از کشته شدن سردارشان باز مقاومت کردند، ولی از شدت کشتار بالاخره عقب نشستند». جهت معلوم است با کلاههای نمدین و با نداشتن جوشن یا زره محکم و با سپرهائی، که از ترکۀ بید بافته بودند، در مقابل سپاهیان سنگین اسلحۀ یونانی ممکن نبود، منتظر نتیجهای بود جز آنکه حاصل شد.
جهات عمدۀ عدم بهرهمندی ایرانیان در این جنگها این بود که ذکر شد. جهات دیگری هم میتوان شمرد، ولی، اگر قدری دقیق شویم، میبینیم، که چندان مؤثر نبوده. توضیح آنکه گویند، سپاه عظیم ایران از ملل مختلف ترکیب شده بود و اکثر این ملل، مانند مصریها و کاریان و ینیان و کیلیکیها و غیره از جان و دل نمیجنگیدند. این صحیح است، ولی در یونان هم تمام اقوام
تاریخ ایران باستان جلد ۱