مانع از رسیدن آذوقه باردوی یونانی بودند. تمام روز سواره نظام پارس زحمات زیاد به یونانیها رسانید و، چون شب دررسید، باردوی خود برگشت.
پس از آن عدهای زیاد از یونانیها در وقت معهود حرکت کردند، ولی نه برای اینکه بجای مقرر (یعنی جزیره) بروند، بل با این مقصود، که هزیمت کنند، زیرا همینکه حرکت کردند، باین بهانه، که میخواهند از سواره نظام پارس در امان باشند، راه را بطرف پلاته کج کرده فرار کردند و بمعبد ژونن[۱]، که به مسافت بیست استاد (تقریبا دو ثلث فرسخ) از چشمۀ گارگافی بود، درآمدند. بعد از حرکت این یونانیها، پوزانیاس سپهسالار یونانی، چون تصوّر میکرد، که سپاهیان مذکور بطرف جزیره حرکت کردهاند، به لاسدمونیها نیز فرمان داد حرکت کنند و آنها میخواستند این امر را مجری دارند، ولی آمّوفارت پسر پولییاد[۲]، که سرکردۀ دسته پیتانات[۳]بود، سرپیچیده گفت ما از پیش دشمن فرار نخواهیم کرد و حاضر نیستیم، این بیشرافتی را برای اسپارت باعث شویم. جهت استنکاف آمّوفارت از اینجا بود، که در مشورت سرداران حاضر نبود و نمیدانست برای چه یونانیها حرکت کردند.
پوزانیاس از عدم اطاعت سرکردۀ اسپارتی افسرد، ولی چون نمیتوانست راضی شود، که دستۀ اسپارتی تنها مانده مضمحل گردد، تصمیم کرد بماند و آمّوفارت را راضی کند، که مخالفت نورزد، چه سرکردگان دیگر لاسدمونی اشکال در عزیمت نمیکردند.
اما آتنیها، چنانکه هرودوت گوید، نگرانی از عدم حرکت لاسدمونیها نداشتند، چه میدانستند، که فعل آنها با حرفشان تفاوت دارد. بالاخره زمانی رسید، که تمام قشون یونان برحسب تصمیم مجلس مشورت بطرف جزیرۀ اورا حرکت کرد و آتنیها رسولی نزد پوزانیاس فرستادند، تا دستور بگیرد و ضمنا بفهمد، که لاسدمونیها حرکت کردهاند یا نه. این رسول وقتی رسید، که پوزانیاس و اوریاناکس[۴] با آمّوفارت محاجّه میکردند و دعوا شروع شده بود. در این حال آمّوفارت سنگی را با دست بلند کرده در پیش پای پوزانیاس گذارد و گفت «با