شاهان ملی ایران نمایانتر از همۀ آنها است. بهقدری که اطلاع داریم، فقط خسرو اوّل ساسانی را از قرن ششم (مقصود انوشیروان است) و عباس کبیر صفوی را از قرن هفدهم میلادی میتوان با او مقایسه کرد. مآل بینی او از قوّت ارادهاش کم نمیآمد. او طبیعتا پادشاهی بود مطلق العنان، بیملاحظه و حتی سخت، ولی رویهمرفته برحم و مروّت تمایل داشت. باید مخصوصا در نظر گرفت، که اشیل[۱]، با وجود اینکه مانند سایر یونانیها با پارسیها خصومت میورزید و حتی در جدال ماراتن با سربازان داریوش جنگید، در تصنیف خود موسوم به «پارسیها»[۲] احترامی بزرگ نسبت به داریوش ابراز داشته. بنابراین میتوان گفت، که احترام او بر اثر قضاوتی بوده، که آتنیهای با معرفت دربارۀ این شاه میکردند، و حال آنکه او باعث بدبختیهای بزرگ برای آنان گردید. چنین قضاوت بسیار مهم است و آن را اطلاعاتی، که در باب کارها و اقدامات داریوش بما رسیده، تأیید میکند و نیز چنین بنظر میآید، که او نظری صائب در انتخاب اشخاص داشته و در موقع مهم میدانسته، که کار را بکی رجوع کند (همانجا، صفحۀ ۶۵). یکی از مؤلفین جدید روبرت - ویلیام راجرس[۳] او را با فراعنۀ نامی مصر، مانند توتمس سوّم[۴] و پادشاهان بزرگ آسور، مثل سارگن دوّم و اسورحیدین و با پادشاهان بابل مانند بخت النصر اوّل مقایسه کرده باین نتیجه رسیده، که داریوش اوّل از آن ازمنه تا زمان ما بزرگترین شاه مشرق است و حتی بر کوروش بزرگ هم برتری دارد. بعضی دو ایراد به داریوش دارند: یکی سفر جنگی او به سکائیه است، که میگویند عدم بهرهمندیاش از ابهتش کاست و دیگر اینکه یونانیها را نمیشناخته و اهمیت باین مردم نمیداده.
سفر جنگی او به سکائیۀ اروپائی برای تنبیه سکاها بود، زیرا، چنانکه در مدخل و در تاریخ ماد گفته شد، آنها به ماد و بنادر دریای سیاه حمله میکردند و حفظ امنیت ممالک تابعه را داریوش از وظائف خود میدانست. عقیدۀ مسپرو هم در همین زمینه است.