هرکس از آنها ناخوش شود، در بیغولهها منزوی شده میخوابد و کسی نه بفکر مردهها است و نه مراقبتی نسبت بمرضی دارد. تمام هندیهائی، که ذکرشان گذشت، قضای حاجت را مانند حشم آشکارا میکنند. رنگ پوست این هندیها یکسان است یعنی مانند رنگ پوست اتیوپیها است (هرودوت بعض مردمان را، که در سواحل خلیجپارس و سواحل هند سکنی داشتند، چنین مینامد و گوید، که به اتیوپیهای افریقا شباهت دارند و، چون اتیوپیهای افریقا را حبشی میدانیم، اینجا هم لابد باید مردمانی را، که هرودوت توصیف میکند، حبشی بنامیم. م.). تخم مردان، که از آن نطفهبندی میشود، در هندیها، برخلاف تخم سایر مردمان، سفید نیست، بل سیاه است. چنانکه پوست آنها هم سیاه است. تخم اتیوپیها هم چنین است. این هندیها در طرف جنوبی و خیلی دور از پارسیها سکنی دارند و هیچگاه تابع شاه پارس نبودهاند. هندیهای دیگر در حدود شهر کاسپاتیر و اراضی پاکتیا، یعنی در شمال سایر هندیها مسکن گزیدهاند (ظن قوی میرود، که مردم پاکتیا نیاگان پختوهای افغاناند و مقصود هرودوت مردمی بوده، که در کنار رود سند بطرف شمال سکنی داشتند. م.). اینها از همۀ هندیها جنگیترند و اینها طلای هند را بدست میآورند. در ولایت این مردم کویرهائی است، که از ماسه پوشیده و در این ماسهها حیواناتی هستند، که تقریبا به بزرگی سگاند و بزرگتر از روباه.
شاه از این حیوانات چند رأس دارد. این جانوران مانند مورچهها زمین را شکافته برای خود لانه میسازند و خاک را بالا میریزند. از این حیث مانند مورچههای یوناناند و به آنها هم شباهت دارند. هندیها برای بدست آوردن این خاک به کویر میروند.
ترتیب این کار چنین است: عرابهای را بسه شتر میبندند. شترهای جنبین نراند و شتر وسطی ماده. از میان شترهای ماده آن را، که بچه شتر شیر - خوار دارد، انتخاب میکنند. بعد بر چنین شتر مادهای شکارچی سوار میشود.
این شترها در تندروی از اسبها کوتاه نمیآیند، ولی از این حیث، که میتوانند بارهای سنگینتری ببرند، بر آنها مزیت دارند. این است ترتیب رفتن هندیها به کویر.