برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۶۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
قسمت دوّم ـ مشرق قدیم

علاماتی بیک ترتیب و باهم تکرار می‌شود، بعد عقیدۀ (تیه‌سن) را که کتیبه‌های تخت‌جمشید حاکی از عناوین شاهان هخامنشی است هادی خود قرار داده گفت:

این چند علامت که بیک ترتیب و باهم تکرار می‌شود کلمۀ (شاه) است و کلمه‌ای که قبل از آن آمده و در دو کتیبه مختلف است اسم شاه. پس از آن کتیبه‌ها را تجزیه کرده کلمات را بدین ترتیب درآورد. ۱ - در یکی از کتیبه‌ها: فلان + شاه + مجهول اوّل + شاه + شاه (آخر این کلمه بواسطه صرف تغییر کرده) + فلان + مجهول دوّم + مجهول سوّم. ۲ - در کتیبه دیگر: فلان + شاه + مجهول اوّل + شاه + (آخر این کلمه بواسطۀ صرف تغییر کرده) + فلان + شاه + (آخر کلمه تغییر کرده) + مجهول دوّم + مجهول سوّم. پس از این کار (گروت‌فند) گفت باید عناوین شاهان هخامنشی مانند عناوین شاهان ساسانی باشد و بنابراین حدس زد که مجهول اوّل کلمۀ (بزرگ) است، شاه به علاوۀ تغییری که در آخر کلمۀ شاه حاصل شده کلمۀ (شاهان)، مجهول دوّم (پسر) و مجهول سوّم (هخامنشی) می‌باشد. پس از آن خواند: فلان شاه بزرگ، شاه شاهان، فلان پسر (یعنی پسر فلان)[۱] هخامنشی. و در کتیبۀ دیگر: فلان شاه بزرگ، شاه شاهان، فلان شاه پسر (یعنی پسر فلان شاه) هخامنشی. بعد پرداخت به اینکه اسامی شاهان را معلوم کند و فکر کرد و یافت که در دودمان هخامنشی موافق منابع یونانی دو شاه بود که پدرانشان شاه نبودند، یکی کوروش بزرگ که پدرش کامبیز بود و دیگری داریوش اول که پدرش هیستاسپ نام داشت. بعد گفت در این کتیبه جدّ شاه را شاه ننوشته‌اند و این اسم باید هیستاسپ باشد، زیرا طول کلمه با طول علامات موافقت می‌کند و این شاه هم که نوۀ هیستاسپ بوده باید کزرسس باشد زیرا اسم او با همان حرف شروع می‌شود که کلمۀ شاه شروع شده (برای فهم مطلب باید در نظر داشت که گروت‌فند زبان آوستائی را می‌دانست و تصوّر می‌کرد که زبان پارسی قدیم و آوستائی یکی است و در زبان آوستائی حرف اوّل کلمه (شاه) را در آن زمان با (ک) می‌خواندند.


  1. زیرا مضاف‌الیه را بر مضاف مقدّم می‌داشتند.
۴۵