سیاح فرانسوی صورت کتیبهای را در شرح مسافرت خود به ایران گنجانید.
در ۱۷۶۲ (کنت کایلوس)[۱] صورت گلدانی را که از مرمر بود و کتیبههائی به سه خط میخی و یک خط مصری قدیم داشت منتشر کرد. پس از آن سیاحان مختلف سوادهائی از کتیبههای تختجمشید برداشتند و در ۱۷۶۵ (کارس تنس نیبور)[۲] بهترین سواد را برداشته معلوم کرد که خطوط کتیبهها از سه نوع و سادهترین این خطوط مرکب از چهل و دو علامت است. در ۱۸۰۲ عالم دانمارکی (مونتر).[۳]
گفت که خط دوّم سیلابی یا هجائی است، یعنی هر علامت نمایندۀ یک هجا است، و خط سوّم ایدئوگرامی است، یعنی هر علامت نمایندۀ مفهوم یا کلمهایست.
بعد عالم مزبور گفت در جاهائی که کتیبه بسه نوع خط نوشته شده، هر سه از حیث مضمون راجع بیک مطلب است و هرکدام از خطها متعلق به زبانی است. خط اوّل باید متعلق به زبانی باشد که متن در ابتداء بآن زبان نوشته شده، بعد آن را به دو زبان دیگر ترجمه کردهاند و، چون زبان اهالی پارس که تختجمشید در آن واقع است زبان پارسی بود، پس جای اوّل را باید به زبان پارسی داد. پس از آن عالم مذکور بخواندن خط اول که سادهتر است پرداخت و بنابراین فرض که حروف صدادار[۴] (مصوّت) بیش از حروف بیصدا[۵] (مصمّت) تکرار میشود، چهل و دو علامت را بحروف صدادار و بیصدا تقسیم کرد. بعد چون زبان آوستائی را میدانست پرداخت به تعیین اینکه کدام حرف صدادار بیشتر استعمال شده. به این وسیله توانست دو حرف را که عبارت از (آ) و (ب) بود معلوم کند و نیز توجه علماء را باین نکته معطوف داشت که چند علامت همیشه باهم و بیک ترتیب تکرار میشود، ولی آخر این چند علامت تغییر میکند. سپس حدس زد که باید تغییر از صرف اسماء باشد.[۶] زحمات این عالم در اینجا خاتمه یافت. قدم دیگر را (گروتفند)[۷] برداشت.
این عالم دو کتیبه کوچک را از کتیبههائی، که (نیبور) نقاشی کرده به اروپا برده بود و هردو به زبان اوّلی است، مورد مداقه قرار داده دریافت که در هردو کتیبه