دیگری نیز در یکی از برجهای پائین واقع و دارای هیکل خدای بزرگ است، که از زر ساختهاند. در پیش او یک تخت، یک میز و یک کرسی گذاردهاند و تمامی این اشیاء، که از طلا ساخته شده، ۸۰۰ تالان وزن دارد[۱]. غیر از این اشیاء در این معبد مجسمهایست از خدای بزرگ، که از طلا ساختهاند و دوازده آرش طول آن است[۲].
در بابل چنانکه، بالاتر گفته شد، بعد از فوت بخت النصر (۵۶۱ ق. م) در مدت شش سال سه نفر سلطنت کردند. در حدود ۵۵۵ ق. م روحانیون بابل شخصی نبونید نام را، که پسر کاهنۀ (سین)[۳] اوّل ربّ النوع بابلیها در حرّان بود، به تخت نشاندند. او کسی نبود:، که بتواند بابل را در چنین موقع مهم از حریفی پرزور، مانند کوروش، نگاه دارد. نبونید میل مفرطی بآثار عتیقه داشت و کارش این بود، که استوانههای معابد قدیمه را بوسیلۀ حفریات بیرون آورده، بداند فلان معبد را کی و در چه زمان ساخته. بعد معابد را تعمیر و مخارج آن را بر اهالی بابل تحمیل کند. با این حال او نمیتوانست بامور مملکتی بپردازد و از این جهت زمام امور بدست پسرش بالتزر، یا چنانکه بعضی نوشتهاند، بالشّزر بود [۴](در توریة اسم او را بلتشصّر نوشتهاند). مقارن این زمان نبونید کاری کرد، که قسمت بزرگ کهنۀ بابل از او روگردان شد، توضیح آنکه مجسمههای ارباب انواع اور، ارخ و اریدو را ببابل آورده پیروان ربّ النوع بزرگ بابل، بل مردوک، را از خود رنجاند و این قضیه بر دو تیرگی اهل بابل و نفاقی، که بین آنها بود افزود. اسرای بنی اسرائیل، که از زمان بخت النصر در بابل میزیستند، موافق پیشگوئیهای پیغمبران خود همواره منتظر سقوط بابل و انقراض این دولت بودند و به خود نویدها داده میگفتند: دیگر چیزی نمانده، که این دولت ظالم سرنگون گردد. مردمانی، که از جاهای دیگر به اسارت به اینجا آمده بودند و عدّۀ آنها به هزاران میرسید، با بنی اسرائیل