پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۳۷۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

پوشانیدن تن و دفع دشمن مناسب‌تر از زره و نیز سپرهای عادی است، که بشانه می‌بندند. بنابراین مصریها سپرهایشان را بهم فشرده سخت حمله کردند. در این وقت پارسیها، که سپرهایشان از ترکۀ بید بافته بود، چون نتوانستند حملات را دفع کنند، پس رفتند. آنها عقب می‌نشستند، ولی پشت به دشمن نمی‌کردند.

بدین منوال جنگ‌کنان می‌زدند و می‌خوردند، تا آنکه خودشان را به پناه ماشینها رساندند. در اینجا سربازانی، که در برجها بودند، به مصریها باران تیر بباریدند و در همین حال سپاه ذخیره از کمانداران و زوبین‌اندازان جلوگیری کرده، آنها را مجبور کرد، که با شمشیر و زوبین و تیر جنگ کنند. در نتیجه، کشتاری مهیب درگرفت، چیزی در فضا شنیده نمی‌شد، جز چکاچاک سلاح، نیزه و زوبین و نیز غوغا و همهمۀ سربازانی، که یکدیگر را صدا می‌کردند، به یکدیگر دل می‌دادند و پیروزی را از خدا می‌خواستند. در این وقت کوروش در رسید، درحالی‌که دشمن را از پیش میراند و، چون دید، که پارسیها عقب نشسته‌اند، ملول شد و برای جلوگیری از پیش آمدن دشمن بهترین وسیله را در این دید، که پشت سر او را بگیرد. با این مقصود به سپاهیان خود امر کرد، از پی او بشتابند و شتابان بطرف دنبال سپاه دشمن حرکت کرده، پیش از آنکه او را ببینند، پشت سر آن را گرفت و عدّه‌ای زیاد از سربازان دشمن بکشت. مصریها چون کوروش را دیدند، فریاد برآوردند، که دشمن از عقب حمله می‌کند و، درحالی‌که زخمهای زیاد برداشته بودند، برگشتند و جدال بین پیاده و سوار شروع شد. یکی از مصریها، که سرنگون گشته زیر پاهای اسب کوروش افتاده بود، شمشیر خود را به شکم اسب فروبرد و آن حیوان بلند شده کوروش را به زمین زد. در این موقع دیده شد، که چقدر مهمّ است رئیس را زیردستانش دوست بدارند: همه فریاد برآورده به کمک او شتافتند، فشار می‌دادند و فشار می‌دیدند، می‌زدند و می‌خوردند، تا بالاخره یکی از مستحفظین کوروش از اسب به زیر جسته او را سوار کرد. همین‌که کوروش بر اسب نشست، دریافت، که مصریها از هر طرف شکست خورده‌اند و هیستاسپ