چیزی یافت، که در جنگ نباشد. وقتی که نوجوانان برای شکار بیرون میروند، برای یک وقت غذا آذوقه با خود برمیدارند و آن تفاوتی با غذای کودکان ندارد، مگر از این حیث، که فراوانتر است. تا شکار دوام دارد، آنها غذا نمیخورند، ولی اگر حیوانی، که تعقیب میشود، آنها را بتوقّف مجبور کند یا از جهت دیگر بخواهند شکار را امتداد دهند، چیزی که با خود دارند خورده، بعد باز تا هنگام شام به شکار میپردازند و دو روز را یک روز حساب میکنند، زیرا غذای یک روز را خوردهاند.
با این ترتیب میخواهند فراگیرند، که هنگام جنگ هم، اگر لازم شد، چنین کنند.
غذای دیگر این نوجوانان، جز آنکه ذکر شد، فقط گوشت شکار است یا بولاغاوتی.
اگر کسی پندارد، که آنها نان خالی یا آب ساده را با اشتها صرف نمیکنند، باید بخاطر آرد، که شخص گرسنه با چه لذّت قشر نان سیاه را میخورد و با چه مسرّت جرعهای از آب پاک میآشامد.
طوایف جوانان شهرنشین به ورزشهائی، که در کودکی و نوجوانی آموختهاند، یعنی به تیر و زوبیناندازی مداومت داده در این کارها باهم رقابت میکنند.
گاهی این نوع ورزشها را به مسابقه میگذارند و جایزه میدهند. طوایفی، که در میان آنها عدّه جوانان دانا، شجاع و مطیع زیادتر است، مورد تمجید هموطنان خود میگردند و این تمجیدات، نه فقط باعث افتخار آموزگاران کنونی آنها است، بلکه باعث نام است برای آنهائی هم، که این جوانان را از کودکی تربیت کردهاند. جوانان مذکور را کارگذاران دولت برای پاسبانی، کشف اسرار، تعقیب دزدان و سایر خدماتی، که با قوّت و سرعت انجام میشود، بکار میبرند. چنین است طرز زندگانی نوجوانان و، پس از آنکه ده سال بدین منوال گذراندند، در طبقۀ مردان داخل میشوند.
از وقتی که آنها از این حال بیرون شدند، در مدت ۲۵ سال بترتیبی، که ذکر خواهیم کرد، زندگانی میکنند: اوّلا آنها خودشان را برای مشاغلی، که صاحبان آن باید از حیث عقل رشید باشند و سنّ نیروی آنان را زایل نکرده باشد، باختیار کارگذاران دولت میگذارند. اگر اتّفاقا لازم آید، که به جنگ بروند، چنین کسان تیر و زوبین ندارند،